loading...
برگ برنده
messi بازدید : 111 دوشنبه 1392/08/06 نظرات (0)

 


اللهُمَّ أخرِجني مِن ظُلُماتِ الوَهم

وَ أَکـرِمنـي بِنـــــــــورِ الفَهـم
اَللهُمَّ افتَح عَلَينا أبوابَ رحمتِک

وَ انشُر عَلَينـا خزائــنَ علومِـک

برحمتک يا أرحَمَ الـرّاحميـــن[1]

ترجمه

خداونـدا مـرا خارج کـن از تاريـکي وهم************کرامت ده مـرا از روشنـي دانش و فهم
خداوندا به روي ما گشـا درهاي رحمت************بگستر گنج دانشـهاي خود بر روي امّت[2]

قرائت این دعا نیز توصیه شده است:

اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ أَنْ أَضِلَّ أَوْ أُضَلَّ ، أَوْ أَزِلَّ أَوْ أُزَلَّ ، أَوْ أَنْ أَظْلِمَ أَوْ أَنْ أُظْلَمَ ، أَوْ أَنْ أَجْهَلَ أَوْ أَنْ يُجْهَلَ عَلَيَّ
اللهم انفعني بما علمتني و علمني ما ينفعني و زدني علما و الحمد لله على کل حال اللهم إني أعوذ بک من علم لا ينفع و من قلب لا يخشع و من نفس لا تشبع و من دعاء لا يسمع[3]

دايا به تو پناه مي برم از اين که گمراه کنم و يا گمراه گردم، بلغزانم و يا بلغزم، ستم کنم يا ستم بينم، به ناداني کشانم و يا خود دچار آن گردم. بار خدايا مرا با علمي که به من آموختي سودمند گردان و مرا به علمي رهنمون ساز که مرا سودمند افتد. خدايا بر مراتب علم و آگاهي من بيفزا . سپاس حقيقي در تمام حالات از آن خداوند متعال است. بار خدايا بتو پناه مي برم از علمي که سودمند نيست و از قلبي که خشوع و انعطاف در برابر حق، بدان راه ندارد و از هوسي که سير و اشباع نمي گردد و از دعايي که اجابت نمي شود[4]

(
اگه دقت کرده باشین تکه ی آخر دعای دوم چقدر شبیه تعقیب نماز عصره)
والله موفّق

 

 

messi بازدید : 133 دوشنبه 1392/08/06 نظرات (0)

دستورالعمل پیامبر اعظم (ص) به حضرت فاطمه زهرا (س)

دستورالعمل

رسول اکرم (ص) به حضرت فاطمه زهرا (س) دستور دادند

 هر شب قبل از خواب این ذکرها را بگویند :

1.                سه مرتبه سوره توحید را قرائت کن که همانند یک ختم قرآن است .

2.                صلوات بر من و همه ی پیامبران که شفیع او خواهیم شد .

3.                بگو « اللهُمَ اغفِر لِلمُؤمِنینَ وَ المُؤمِنات و المسلمین و المسلمات» به این وسیله هم مؤمنین و مؤمنات از تو شاد خواهند شد .

4.               بگو « سُبحانَ اللهِ وَ ا لحَمدُ للهِ وَ لااِلهَ إِلّااللهُ وَ اللهُ أَکبر » که این عمل همانند حج  عمره است .

 

 

اگر مایلید این دعا را شب ها قبل از خواب تلاوت کنید و ازخدا بهترین ها را برای بهترین هایی مثل خودتان بخواهید.

التماس دعا...

 

messi بازدید : 150 سه شنبه 1392/07/30 نظرات (0)

 

مست از جام اقاقی شد دلم
بی‏خود از چشمان ساقی شد دلم
ای خدای دیده بارانی‏ ام
محو در اندیشه‏ ای عرفانی‏ ام
در نگاهم موج دریا می‏شود
شعرهایم وقف مولا می‏شود
جام ‏های ما اسیر خم اوست
مستی ما از غدیر خم اوست
«وال من والا»ست در خم غدیر
عشق ما مولاست در خم غدیر
حیدر کرار مست می‏شویم
همچون مالک پای بستت می‏شویم
ساقی خم غدیری یا علی
دست ما را چون نگیری؟! یا علی

shekoofeh بازدید : 484 چهارشنبه 1392/07/24 نظرات (0)

ما همان مداد رنگی های بچه گانه ایم

خیال می کنیم بزرگ شده ایم...

رفتارمان را ببین!

می گویندبابا، می نویسیم بابا. می گویند نان، می نویسیم نان. می گویند داد، می نویسیم داد.

اصلا انگار از خودمان اراده ای نداریم

انگار نه انگار آنهایی کهدارند برایمان خط مشی تعریف می کنند دشمنند...

انگار نه انگار که از ماکینه به دل دارند

و ما درست مثل بچه گی هایمان، بدون اینکه بدانیم چهتصویری را رنگ می کنیم

با خوشحالی خودمان را روی پاذلِ بی رنگ و لعابشان میکشیم...

انگار نه انگار که این پاذل قرار است برای سرنگونی خودمان رنگ شود!

انگار نه انگار که رنگ و لعابِ این پاذل قرار است وجود ما را بی رنگ و لعابکند!

بابا آب دادشان را طوری می خوانند که ناخود آگاه یادمان می رود چهبابایی داشتیم...

چه بابای خوبی...

بابایی که به جای نان برایمانجان می داد

و به جای آب برایمان خون می داد.

بابایی که نمی گذاشترنگ و بوی او در خانه مان تجلی پیدا کند...

بابایی که نمی گذاشت صدای او بهگوش خانه هایمان برسد.

بابای خوبم! بهترین بابای دنیا!

دوست دارمرنگم را مثل تو سُرخ انتخاب کنم

مداد تراشی بردارم و زنگار از نوکِ قلممبگیرم و با خطی سرخ بنویسم:

راهت را ادامه می دهم بابای خوبم. بهترین بابایدنیا...

.
.
.

hamed بازدید : 159 یکشنبه 1392/06/10 نظرات (0)

*جام جم

- اولین کنگره ملی17000 شهید ترور
- دردسرهای سفر در آخر شهریور
- افشای نقش عربستان در حملات شیمیایی سوریه
- قالیباف خبر داد: افزایش​20 کیلومتری خطوط مترو

*کیهان

- وحشت از پیامدهای جنگ در جبهه غرب شکاف انداخت
- رئیس‌کل جدید بانک مرکزی: کنترل تورم اولویت اصلی بانک مرکزی است
- بازداشت 155 تروریست القاعده در عملیات نیروهای مسلح عراق
- سولانا: آینده خاورمیانه در دست ایران است

*تهران امروز

- قاليباف در مراسم بهره‌برداري آزمايشي از طولاني‌ترين خط مترو خاورميانه: تهران را فرهنگي ساختيم
- تشكيل اتاق جنگ در سوريه با فرماندهي بشار اسد
- وزير ارشاد: وجود 300 پست در سازمان سينمايي درست نيست
- كسري گسترده بودجه يارانه نقدي
...

بــرگ برنده بازدید : 145 سه شنبه 1392/04/18 نظرات (0)

حجت الاسلام والمسلمین « علیرضا موحدنژاد» روز یکشنبه در نشست خبری افزود: ۱۵۰ گروه برای رویت هلال ماه مبارک رمضان روز دوشنبه ۲۹ شعبان در سراسر کشور اقدام خواهند کرد. موحدنژاد با بیان این که کارشناسان رویت هلال ماه پیش بینی کرده اند که هلال ماه رمضان در روز دوشنبه قابل رویت نیست ادامه داد: برای حصول اطمینان سه شنبه نیز استهلال انجام خواهد شد.
وی تاکید کرد: اگر نتیجه ای خلاف آنچه که در تقویم آمده است به دست آید به اطلاع ملت شریف خواهیم رساند.
رییس کمیته علمی ستاد استهلال دفتر مقام معظم رهبری تصریح کرد: با بررسی های انجام شده ماه مبارک رمضان امسال ۳۰ روزه خواهد بود.
**
گروه های ستاد استهلال تجربه و تخصص لازم را دارند
عضو ستاد استهلال ماه مبارک رمضان با بیان این که گروه های استهلال بین ۴ تا ۵ نفر خواهند بود، افزود: این افراد از تجربه و تخصص لازم در زمینه استهلال برخوردارند و برخی از آنان در مراکز معتبر علمی رکورددار رویت هلال ماه هستند.
موحد نژاد درباره مناطق قابل رویت هلال ماه نیز توضیح داد: هرچه به جنوب کشور برویم در روز سه شنبه امکان رویت هلال ماه افزایش می یابد و حتی برخی از کارشناسان احتمال داده اند که بشود هلال ماه را با چشم غیر مسلح هم دید و به طور کلی هلال ماه در این روز در کل کشور با تجهیزات قابل رویت خواهد بود.
وی درباره چرایی اختلاف بین تقویم و رویت هلال ماه در برخی ماه ها به ویژه ماه مبارک رمضان، اظهار داشت: رویت هلال ماه به جو و شرایط آن مرتبط است ولی محاسبات نجومی، شرایط جوی را در نظر نمی گیرند.
عضو ستاد استهلال دفتر مقام معظم رهبری هاطرنشان کرد: کسانی که در کار رصد هلال ماه هستند، با شورای تقویم کشور نیز ارتباط دارند و برخی از آن ها قادر خواهند بود که تقویم کشور را استخراج کنند.
موحد نژاد با تاکید بر این که کار استهلال در روز هم انجام می شود، عنوان کرد: رویت هلال ماه در روز برابر نظر مراجع معتبر است و برخی از گروه های استهلال در روز هم این کار را انجام می دهند.
عضو ستاد استهلال دفتر مقام معظم رهبری، درباره دیدن هلال ماه با چشم مسلح نیز توضیح داد: اختلاف نظر فقهی در این باره وجود دارد اما گروه های استهلال کار علمی تجربی می کنند.
موجدنژاد درباره علت تاخیر در اعلام رویت هلال ماه نیز گفت: گزارشات بسرعت به ستاد مرکزی استهلال می رسد اما برخی گروه ها در جاهایی مستقر می شوند که امکان ارتباطی برایشان وجود ندارد و این تاخیر باعث می شود که خبر رویت هلال ماه با تاخیر اعلام شود.

**فعالیت ستاد استهلال در تمامی سال
این مقام مسئول در ستاد استهلال دفتر مقام معظم رهبری یادآور شد که گروه های این ستاد در ماه های دیگر سال هم فعال است و به رصد می پردازند اما برای ماه مبارک رمضان این فعالیت گسترده تر و با نمود بیشتری خواهد بود.
موحدنژاد تاکید کرد: رهبر معظم انقلاب و علما اهتمام ویژه ای به عملکرد ستاد استهلال دارند و به همین سبب گروه های ستاد با رویکرد علمی و دقیق در این زمینه فعالیت می کنند.
موحد نژاد خاطرنشان کرد: مرجع رسمی و مورد استناد در رویت هلال ماه مبارک رمضان ستاد استهلال است و همه علما و مسلمانان کشور به آن توجه دارند.

 

messi بازدید : 354 دوشنبه 1392/01/05 نظرات (0)

 

امام زمان (عج
و مارا از شیعیان دور نگه نمی دارد مگر اعمال بد آنان
که به ما می رسد و برای ما ناخوشایند و دور از انتظار است . . .

آقا اجازه خسته ام از این همه فریب / از های و هوی مردم این شهر نا نجیب
آقا اجازه پنجره ها سنگ گشته اند / دیوارهای سنگی از کوچه بی نصیب
آقا اجازه باز به من طعنه می زنند / عاشق ندیده های پر از نفرت رقیب
«
شیرین»ی وجود مرا «تلخ» می کنند / «فرهاد»های کینه پرست پر از فریب . . .

در ادامه مطلب

barcellona بازدید : 218 یکشنبه 1391/12/27 نظرات (1)

سال ۹۱ هم با تمام فراز و نشیب هایش نفسهای آخرش را می کشد تا ۹۱ هم برکالبد تاریخ ماندگار شود و تنها می توان گفت خوشا به حال کسانی که در این سال از لحظه لحظه عمرشان بهره جستند و مجال فرصت سوزی را به دنیای واهی ندادند.

مرور خاطرات گذشته گاهی خنده را بر لبان می نشاند و بعضا ما را بخاطر از دست دادن فرصت ها متاثّر می کند.

نه می توان به آن خنده مغرور شد و نه از آن غم بر دل نشسته مغموم؛ تنها باید از خاطرات درس عبرت گرفت برای رسید به درجات والای انسانی؛ همان هدفی که باریتعالی از خلقت اشرف مخلوقات داشت.

نگاهی به سال ۹۱ در سطح جامعه ایرانی می تواند آغازی باشد تا هر کدام از ما خاطرات خوب و بد خود را در سالی که گذشت مرور کنیم و برای بهبود خوبی هایمان تلاش و برای جبران خسران هایمان به پاخیزیم.

گفتن این جمله شاید چندان خوشایند نباشد اما باید بدانیم خداوند متعال به هیچ کدام از ما ضمانتی نداده است که بهار ۹۳ را هم ببینیم. پس بهار ۹۲ را غنیمت شماریم تا در یوم الحسره زانوی غم در آغوش نگیریم.

به امید روزی که بوی بهار از کنار کعبه سراسر جهان را فرا بگیرد با نغمه: «علی یا اهل العالم؛ انا بقیه الله…»

و اما سال ۹۱ در یک نگاه:

در این چند تصویر می خواهیم تمامی اتفاقات مهم سال ۹۱ اعم از خاطرات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، هنری و ورزشی در سالی که گذشت را با یکدیگر مرور کنیم:

شاید بهتر باشد در گام اول به سراغ کسانی برویم که در بهار ۹۱ همراه ما بودند و بهار ۹۲ را میهمان حق تعالی هستند:

بی بی قصه های مجید – بازیگر (وفات: ۴ فروردین ۹۱)

barcellona بازدید : 191 یکشنبه 1391/12/27 نظرات (0)

 

روزی یکی از اولیاء به الیاس و خضر علیهم السّلام شکایت کرد که مردم بسیار غیبت می کنند و حال آن که غیبت از گناهان کبیره است و هر چقدر آن ها را نصیحت می کنم و از غیبت کردن منع می نمایم سخن مرا نمی شنوند و آن عمل قبیح را ترک نمی کنند.

حضرت الیاس علیه السّلام فرمود: چاره این کار آن است که هر کس وارد مجلس شد به او بگو که بگوید: «بِسمِ الله الرَّحمنِ الرَّحیمِ وَ صَلّی اللهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ» که در این صورت خداوند ملکی را بر اهل آن مجلس موکّل می گرداند که هرگاه کسی شروع به غیبت نماید آن ملک او را از آن باز دارد و از حق تعالی سؤال نماید تا آن قوم را از غیبت کردن نگاه دارد.

حضرت خضر علیه السّلام فرمود: چون کسی در وقت بیرون رفتن از مجلس بگوید «بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ وَ صَلّی الله عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ» حق تعالی ملکی را می فرستد تا آن که نگذارد که اهل آن مجلس غیبت او را نمایند.

messi بازدید : 20773 یکشنبه 1391/11/29 نظرات (1)

 

 

صلواتی که برابر با 10 هزار صلوات است

شخصي نزد سلطان محمود بسكتكين رفت و گفت:مدتي بود كه مي خواستم رسول خدا را در خواب ببينم و غم و اندوه خود را برايش بازگدارم كه سعادت مساعدت نمود و جمال آن حضرت رادر خواب ديدم و گفتم يا رسول الله هزار درهم قرض دارم و قادر نيستم و ميترسم اجل برسد و آن بدهي در گردن من باقي بماند.آن حضرت فرمود:برو نزد بسكتكين و آن مبلغ را از او بستان.عرض كردم:شايد از من باور نكند.فرمود به او بگو نشان به آن نشان كه در اول شب بر من سي هزار مرتبه صلوات مي فرستد و در آخر شب نيز سي هزار مرتبه ي ديگر براي من صلوات ميفرستد.سلطان محمود از شنيدن اين خواب به گريه در آمد و تصديق كرد و قرض او را ادا كرد و هزار درهم به او نيز بخشيد اطرافيان سلطان تعجب كردند و گفتند: اي سلطان حرف هاي او را چگونه تصديق ميكني و حال آنكه ما اول شب و آخر شب با تو هستيم و نمي بينيم كه به فرستادن صلوات مشغول باشي و اگر هم كسي در تمام اوقات شبانه روز به فرستادن صلوات مشغول باشد نمي تواند شصت هزار صلوات بفرستد.
سلطان محمود گفت :من از علما شنيده ام كه هر كس اين صلوات را بفرستد گويا چنان است كه ده هزار مرتبه صلوات فرستاده است و من نيز در اول شب سه مرتبه و در آخر شب نيز سه مرتبه ي ديگر هم در آخر شب ميخوانم پس اين شخص كه پيام آن حضرت را آورده درست و راست ميگويد و اين گريه ي من از شادي است.
و اين صلوات اين چنين است

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی سَیِّدنا مُحَمَّدٍ مِا اختَلَفَ المَلَوان وَ تَعاقَبَ العَصرانِ وَ

کَرَّالجَدیدانِ وَستَقبَلَ الفَرقَدانِ وَبَلِّغ رُوحَهُ وَ اَرواحَ اَهلِ بَیتِهِ مِنَّا التَّحِیَّۀَ

 وَالسَّلامُ.

معنی

(خدايا درود فرست بر مولاي ما و پيامبر ما محمد و خاندانش تا آنگاه كه روز و شب مي آيد و ميرود و بامدادو شامگاه ها به هم تبديل ميشوند و روز ها و شب ها به دنبال هم ميرسند و آن دو ستارهي قطبي بزرگ و كوچك روي مي آورند و روان او و خاندانش از سوي من درود و سلام برسان

باقی صلوات ها در ادامه مصلب... 

 

messi بازدید : 234 دوشنبه 1391/09/06 نظرات (0)

امام سجاد(ع)-شهادت

داغی نشانده بر جگرت،  یاد کربلا

خون می رود ز چشم ترت، یاد کربلا

زینب، سکینه، گریه و طفل رباب و آب

می آورند در نظرت، یاد کربلا

با زخمی از تسلَیِ زنجیرِ سلسله

مانده به روی بال و پرت، یاد کربلا

با خطبه های بی بدلت زنده کرده ای

در لحظه لحظـۀ  سفرت، یاد کربلا

از قتل صبر روضه بخوان ای امام صبر

با سوزِ آه شعله ورت، یاد کربلا

از سجده های لشکر شمشیر و نیزه ها

از خنجر و سر پدرت، یاد کربلا

از لحظه ای که غارت خیمه شروع شد

آتش گرفت دور و برت، یاد کربلا

تا صبح حشر ضامن این دین و پرچم است

یاد محرم و صفرت، یاد کربلا

این جلوه های اشکِ عزا در صحیفه است

یاد خدا، شب و سحرت، یاد کربلا


 

messi بازدید : 203 دوشنبه 1391/09/06 نظرات (0)

روز اول محرم: روضه شهادت مسلم ابن عقیل

روزدوم محرم : ورود کاروان به کربلا ( وروديه )

روز سوم محرم : حضرت رقيه عليها السلام

روزچهارم محرم : فرزندان حضرت زینب، حر بن ریاحی و فرزندان مسلم بن عقیل

روز پنجم محرم : اصحاب و عبدالله ابن الحسن عليهم السلام

روز ششم محرم : حضرت قاسم ابن الحسن عليه السلام

روز هفتم محرم: روضه عطش و علي اصغر عليه السلام

روز هشتم محرم : حضرت علي اکبر عليه السلام

روز نهم محرم: روز تاسوعا - حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام

روز دهم محرم: روز عاشورا - حضرت ابا عبدالله الحسين عليه السلام - حضرت زينب عليها السلام و شام غريبان

روز يازدهم محرم: حرکت کاروان از کربلا

روز دوازدهم محرم: ورود کاروان به کوفه

روز سيزدهم محرم: مصائب حضرت امام سجاد عليه السلام و زينب کبري عليها السلام در کوفه و مسير شام

messi بازدید : 244 دوشنبه 1391/09/06 نظرات (0)

پس از شهادت امام حسين(ع) رسالت خطير و سنگين زينب كبرا(س) آغاز شد. او درسخت ‏ترين شرايط جسمى و روحى، بزرگ‏ترين و خطيرترين مسئوليت‏ها را به عهده گرفت و با موفقيت كامل آن را به انجام رساند.

از نظر جسمى حضرت زينب(س) در حدود سن 55 سالگى قرار داشت. حدود 5 ماه بودكه زينب كبرا(س) از وطن خود دور بود. قطعاً در اين مدت زندگانى او به صورت عادى و معمولى نمى‏ گذشت، به ويژه در اين روزهاى اخير كه شرايط آنان از نظر آب و غذا و خواب به طور كلى دگرگون شده بود، و در وضع كاملاً اضطرارى و نامناسب بسر مى ‏بردند.

از نظر روحى روزهاى متمادى بود كه در محاصره سپاه انبوه دشمن قرار داشتند، دشمنى كه به هيچ يك از اصول انسانى، اسلامى پايبند نبود و از هيچ جنايتى در حق آنان كوتاهى نمى ‏كرد. حضرت زينب(س) در مدت كم‏تر از يك روز تعداد زيادى از برادران، برادرزادگان،عموزادگان خود را در مقابل چشمانش با بدترين و فجيع‏ ترين شيوه از دست داده بود، كه سوگ هر يك از آنان كافى بود، هر انسان قوى و نيرومندى را به زانو درآورد و براى مدتى طولانى زندگانى او را از مسير عادى و معمولى خارج سازد.

علاوه بر همه اين‏ها حداقل يكى از فرزندان حضرت زينب(س) در برابر ديدگانش در كربلا به شهادت رسيد، و روشن است كه سوگ فرزند تا چه اندازه براى مادر سخت و شكننده است. بسيارى از زنان در برابر سوگ فرزند، خود را مى ‏بازند و يا لااقل براى مدت طولانى از حال طبيعى خارج مى‏ شوند. مهمتر از همه اين‏ها براى زينب كبرا(س) شهادت برادر بود، برادرى كه آگاهى از شهادتش در شب عاشورا زينب را از حال عادى خارج ساخت. مصيبتى كه آسمان‏ها و زمين قدرت تحمل آن رانداشتند و...

عقيله بنى‏ هاشم وظيفه داشت، در چنين شرايط جسمى وروحى در ميان دشمن و در حال اسارت و در حالى كه از هر نظردر وضعيت نامساعد و نامناسب جسمى و روحى به سر مى ‏برد -شرايطى كه قلم و بيان واقعاً از توصيف آن عاجز وناتوان است -بزرگ‏ترين و عظيم ‏ترين مسئوليت‏ها را انجام دهد. تصور عظمت و بزرگى كارى كه زينب(س) انجام داد، هر انسان منصف و حق‏ جويى را در برابر عظمت شخصيت و بزرگى اين بانوى بزرگ به كرنش و تحسين و ستايش وا مى‏ دارد.

زينب كبرا(س) پس از شهادت امام ‏حسين(ع) سه وظيفه و رسالت مهم بر عهده داشت، نخست پرستارى از امام سجاد(ع) و حمايت و دفاع از جان آن حضرت در برابر تعرضات و تهاجمات دشمن، دوم حمايت و دفاع از زنان و كودكان اهل‏ بيت(ع) و سوم مسئوليت پيام‏ رسانى خون شهيدان و بيدارگرى و آگاهى‏ بخشى به ‏مسلمانان .

در اینجا ما به مهمترین رسالت ایشان اشاره اجمالی داریم

پرستارى و حمايت از امام سجاد(ع)

بر اساس اعتقاد شيعه پس از رحلت پيامبر اكرم(ص) رهبرى مسلمانان و امامت امت اسلامى از سوى خداوند به حضرت على(ع) واگذار گرديده است. پس از آن حضرت امام حسن مجتبى(ع) و امام ‏حسين(ع) به ترتيب امام و رهبر مسلمانان هستند. و بعد از امام حسين(ع) امامت در ميان نسل او و فرزندانش به وديعه نهاده شده است.ولى چنانچه گذشت عبيدالله بن زياد دستور كشتن تمام مردانى را كه همراه امام ‏حسين(ع) در كربلا حضور داشتند، صادر كرده بود. از اين رو براى استمرار و تداوم خط ولايت و رهبرى مسلمانان، مشيت و خواست خداوند، بر اين تعلق گرفته بود، كه امام سجاد(ع) در واقعه كربلا زنده بماند و براى تحقق اين مقصود، آن حضرت در واقعه كربلا بيمار بود.

بيمارى امام سجاد(ع) از دو جنبه به زنده بودن ایشان كمك مى ‏كرد، نخست آن كه وظيفه دفاع از امام‏ حسين(ع) را از عهده او برمى‏ داشت، و دوم آن كه زمينه دفاع از آن حضرت را در برابر تعرضات دشمن فراهم مى ‏آورد؛ ولى با اين حال نبايد تصور كردكه بيمارى امام سجاد(ع) زنده ‏ماندن آن حضرت را به طورصددرصد تضمين مى‏ كرد و در مورد حفظ جان و پاسدارى و حراست از جان امام(ع) هيچ تكليف و وظيفه ‏اى متوجه كسى نبود. چنين نيست كه خداوند تنها از طريق نيروهاى غيبى و معجزه از دين خود پاسدارى و محافظت نمايد؛ بلكه خواست و اراده خداوند بر اين تعلق گرفته، كه در حدّ ممكن كارها بر اساس روال طبيعى و از طريق علل و اسباب مادى و ظاهرى انجام پذيرد.

تنها در مواردى كه اولاً حفظ و بقاء اسلام بر انجام كارى متوقف باشد و بدون آن اسلام به طور كلى و براى هميشه با خطر نابودى وزوال رو به‏ رو گردد و ثانياً تحقق و انجام آن كار از راه ‏هاى عادى و معمولى ممكن نباشد و از حيطه قدرت و توان مسلمانان خارج باشد، در چنين شرايطى است كه خداوند در حدّ ضرورت و نياز،نه بيش‏تر، نيروهاى غيبى را به امداد و كمك مسلمانان و پيشوايان معصوم(ع) مى‏ فرستد. هرگز نبايد اين گونه تصور كرد، كه خداوند بدون فداكارى و جان فشانى مسلمانان و تحمل سختى‏ ها،مشكلات، محروميت‏ها و تقديم شهيد و جانباز و... ، دشمنان اسلام و مسلمانان را نابود و اسلام را پيروز مى‏ گرداند.

در اینجا نيز حفظ و تداوم اسلام و به ثمر رسيدن قيام امام حسين(ع) متوقف بر زنده ماندن امام سجاد(ع) بود. و حفظ و حراست از جان مقدس امام(ع) در آن شرايط از قدرت و توان انسان و از طريق اسباب و علل عادى و معمولى ممكن نبود، و نيازمند امدادهاى غيبى بود؛ ولى چنانچه گفته شد، سنت خدا بر اين تعلق گرفته است، كه تنها در حدّ ضرورت و به مقدار حداقل از نيروى غيبى استفاده شود. خداوند متعال براى اين كار امام سجاد(ع) را بيمار كرد و شرايطى به وجود آورد كه با استفاده از آن بتوان از جان مقدس امام سجاد(ع) دفاع كرد.

بيمارى امام(ع) دو وظيفه بسيار مهم و سنگين ايجاد مى‏ كرد، يكى پرستارى از آن حضرت درآن شرايط بسيار سخت پيش از شهادت امام حسين(ع) و پس از آن، و ديگرى دفاع از آن حضرت در برابر تعرضات دشمنى كه به هيچ يك از اصول انسانى، اسلامى پايبند نبود و حتى به طفل شيرخوار هم رحم نمى‏ كرد. مسئوليت اين دو وظيفه خطير و بسيار دشوار بر عهده كسى جز زينب كبرا(س) نبود. حضرت زينب در تمام طول سفر پيوسته مراقب امام سجاد(ع) بود و فداكارى‏ ها و از جان گذشتگى ‏هاى او بود كه توانست جان مقدس امام(ع) را از خطرات محافظت نمايد.

 

messi بازدید : 218 دوشنبه 1391/09/06 نظرات (0)

 

حادثه خونين کربلا، عصر روز عاشورا با شهادت امام حسين(ع) و اصحابش پايان پذيرفت و بخش دوم نهضت حسيني به رهبري امام علي ‏بن ‏الحسين(ع) و عمه بزرگوارشان، حضرت زينب کبري (س) آغاز شد.
 
مورخان اسلامي نوشته‏ اند که اسيران آل محمد(ص) را روز دوازدهم محرم وارد کوفه کردند. کوفه براي خاندان وحي شهري آشنا بود، برخي از بانوان کاروان اسيران همچون زينب(س) روزگاري نه چندان دور، خود بانوي گرانقدر اين شهر بود. اين شهر مدتي مرکز حکومت امام علي(ع) بود و مردم اين شهر خاندان علي(ع) را از ياد نبرده بودند. علي ‏بن ‏الحسين، زينب (س) دخت گرامي علي (ع) و ديگر اهل بيت پيامبر اکرم (ص) را.

اهـل بـيـت رسـول خـدا(ص ) را هـمـانـنـد اسـيـران وارد کوفه کردند امام سجاد(ص ) از شدت بيماري رنجور شده بود، ولي با اين حال او را در غل و زنجير کرده بودند.
مـردم کـوفـه با ديدن کاروان اسيران شيون و زاري سر دادند. زينب کبري (س) دختر اميرالمؤمنين به مـردم اشـاره کـرد کـه خاموش باشيد! يکباره نفس ها بند آمد و زنگها از صدا افتاد و زينب (س) زبان به سخن گشود:
سپاس خدا را و درود بر محمد و خاندان پاکش باد. اي اهـل کـوفـه! اي مـردم مکار حيله باز! آيا گريه مي کنيد؟
اشکتان خشک مباد، ناله هايتان آرام نـگـيرد. شما در مثل مانند زني هستيد که رشته خود را محکم تافته، سپس تارتار از هم مي گسلد. سـوگـندهايتان رادست آويز فساد کرده ايد، آيا جز لاف و تکبر و فساد و چاپلوسي کنيزان و سخن چيني دشمنانه چيزي ديگري در شما هست؟
شما به سبزه خاکروبه و نقره بر قبر اندوده مي مانيد، براي خود توشه اي پيش فرستاديد که خشم خدا را برانگيخت و در عذاب، جاودانه شديد. آيا گريه و زاري مي کنيد؟
آري! بـه خدا شايسته گريه ايد، بسيار بگرييد و کم بخنديد که نصيبتان ننگ و عار شد، ننگي که تا ابـد پـاک نشود چگونه مي توانيد اين ننگ را از دامن خود بشوييد که فرزند خاتم انبيا، سيد جوانان بـهـشتي را کشته ايد، آنکه در سرگرداني ها مرجع و در سختي ها پناه شما بود، آنکه دليل روشن و زبـان گـويـاي شـمـا بـود چه بار گناهي را بر دوش گرفتيد، دور باشيد از رحمت خدا و نابودي نـصـيـبـتـان بـاد، سـعـيتان به نوميدي انجاميد، دست ها بريده شد، سوداي پر زياني کرديد، خشم پروردگار را براي خود خريديد و خواري ذلت بر شما حتمي شد.
واي بـر شـمـا! مـي دانـيـد چـه جگري از رسول خدا شکافتيد و چه پرده نشيني را از پرده بيرون کشيديد و چه خوني ريختيد و چه حرمتي را شکستيد، کار بسيار زشتي مرتکب شديد، چيزي نمانده کـه آسـمـان و زمين شکاف بردارد و کوهها ويران شوند. آنچه کرديد بزرگ، دشوار، بد، کژ، زشت و شوم است و چنان بزرگ که زمين و آسمانها را پر کرده، آيا شگفت داريد اگر از آسمان خون ببارد و همانا عذاب آخرت خوارکننده تر است و شما را در آن روز ياوري نيست.
مـهـلـت شـمـا را مـغـرور نـسازد که خداي تعالي از شتابکاري به دور است و هميشه براي انتقام فرصت دارد و در کمين گاه است.

حال وظيفه امام سجاد(ع) بود که آرمان کربلائيان را در لباس جهاد اسارت و در قالب جدال و مواعظ احسن به گوش همگان برساند. و مردمان مقهور سياست جهالت پروري امويان را به اسلام راستين، اسلام محمد و علي(ع) و اسلام قرآن رهنمون گردد. مسؤوليت سترگ پيام ‏رساني عاشورائيان بر شانه ‏هاي امام ساجدان و عارفان سنگيني مي ‏کرد. او مي ‏بايست در عصر نوميدي از پيروزي حرکت مسلحانه به روش ديگر به بيان مسأله رهبري و امامت، لزوم شناخت امام عادل و نشانه‏ هاي امام عدل و نشانه‏ هاي رهبران فاسد و ستم پيشه بپردازد. و مردم غافل و به جهل واداشته را به وظايف شان در برابر رهبر عادل و همت براي اصلاح جامعه بيدار سازد. تفکر اصيل اسلامي را براي جامعه تبيين نمايد تا اميد به ايجاد حکومت اسلامي توسط خاندان وحي را در دل همگان احيا سازد. از سوي ديگر او خود شاهد واقعه کربلا بود و همت گمارد؛ تا ياد و خاطره حماسه‏سازان عاشورا را در نهاد جامعه اسلامي بارور سازد. دشمن نيز همچون تمامي عصرها اين نکته را دريافته بود که مرکز اصلي انقلاب‏ها و مبارزات عدالت‏خواهانه مردم، ولايت و امامت است. هدف قطعنامه عبيداللَّه ‏بن ‏زياد که نوشته بود: «مردي از خاندان حسين(ع) را زنده مگذاريد». حتي نوشته ‏اند عبيدالله براي دستگيري و تحويل امام زين‏ العابدين و تحويل او به مأموران پسر زياد، جايزه قرار داد.

علي‏ بن‏ الحسين(ع) در سرزنش مردم شهر کوفه چنين فرمود:

مردم، آنکه مرا مي‏ شناسد، مي ‏شناسد. آنکه مرا نمي ‏شناسد خود را به او مي ‏شناسانم. من علي، فرزند حسين، فرزند علي‏ بن ‏ابيطالبم. من پسر آنم که حرمتش را در هم شکستند و نعمت و مال او را به غارت بردند و خاندان وي را اسير کردند. من پسر آنم که در کنار نهر فرات سر بريدند، در حالي که نه به کسي ستم کرده و نه با کسي مکري به کاربرده بود. من پسر آنم که او را از قفا سر بريدند و اين مرا فخري بزرگ است.

مردم آيا شما به پدرم نامه ننوشتيد؟ و با او بيعت نکرديد؟ و پيمان نبستيد؟ و فريبش نداديد؟ و به پيکار او برنخاستيد؟ چه زشت‏کارانيد و چه بدانديشه و کرداريد. اگر رسول خدا به شما بگويد: فرزندان من را کشتيد! و حرمت مرا در هم شکستيد! شما از امت من نيستيد، به چه رويي به او خواهيد نگريست؟

سخنان امام سجاد(ع) تحولي شگفت در کوفيان ايجاد کرد و از هر سو بانگ گريه برخاست. مردم يکديگر را سرزنش کردند. سپس علي ‏بن‏ الحسين(ع) بر اين نکته تأکيد کرد که سيرت ما بايد چون سيرت رسول خدا باشد که نيکوترين سيرت است. مردم کوفه که مجذوب سخنان حماسي و مخلصانه سيد ساجدان قرار گرفته بودند، فرياد برآوردند که ما فرمانبردار توايم و از تو نمي ‏بريم و با هر کس که گويي پيکار مي ‏کنيم و با آنکه خواهي در آشتي به سر مي ‏بريم! يزيد را مي ‏گيريم و از ستمکاران بر تو بيزاريم.

امام علي ‏بن ‏الحسين(ع) از موضع سست کوفيان آشنا بود فرمود:

هيهات! اي فريبکاران دغل باز، اي اسيران شهوت و آز. مي ‏خواهيد با من هم کاري کنيد که با پدرانم کرديد؟ نه به خدا. هنوز زخمي که زده‏ ايد خون فشان است و سينه از داغ مرگ پدر و برادرانم سوزان است. تلخي اين غمها گلوگير و اندوه من تسکين‏ ناپذير است. از شما مي‏ خواهم نه با ما باشيد نه بر ما.

اولين رويارويي و برخورد زين ‏العابدين(ع) با حاکمان اموي پس از واقعه کربلا، برخورد و گفتگوي امام با پسر زياد حاکم خيره سر کوفه بود. وقتي اسيران آل محمد(ص) را وارد کاخ ابن ‏زياد نمودند، عبيدالله بن ‏زياد از نام او پرسيد. فرمود من علي فرزند حسينم. ابن ‏زياد گفت: مگر خداوند علي ‏بن‏ الحسين را نکشت؟ امام علي(ع) فرمود: برادري داشتم که مردم او را کشتند. پس زياد گفت: خداوند او کشت، امام(ع) فرمود: «اللَّه يتوفي الانفس حين موتها». استدلال امام(ع) اشاره به اين بوده که آنها برادرش را کشتند و خداوند او را قبض روح کرد.

ابن ‏زياد که مست غرور و کينه بود از اين حرکت استدلالي سيّد عارفان درمانده گشت و سخت خشم گرفت و دستور داد تا او را بکشند. اين منطق آنان بود که هر کس در مقابل آنان با شجاعت به افکار و پندارهاي نارواي آنان پاسخ گويد و نقد کند، تهديد به مرگ شود. ولي پسر مرجانه مي ‏بايست دريابد که علي ‏بن ‏الحسين(ع) چونان بزدلان کوفي نبود که با يک خروش، خويش را ببازد. او با قاطعيت و شجاعت تمام در پاسخ ابن زياد فرمود:

«أبالقتل تُهِدّدني؟ أما علمت انّ القتلَ لَنا عادةً و کرامتنا الشَّهادة»؛ آيا من را از مرگ مي ‏ترساني؟ مگر نمي ‏داني شهادت ميراث کرامت و افتخار ماست.

آنگاه ابن زياد رو به حضرت زينب (س) کرده و گفت: سپاس خدا را که رسوايتان کرد، شما را کشت و ادعايتان را تکذيب کرد.
زيـنـب (س) فـرمـود: سـپاس خدا را که ما را به وسيله پيامبرش محمد(ص) گرامي داشت و از پليدي پاک کرد، تنها فاسق است که رسوا مي شود و فاجر است که تکذيب مي شود.
گفت: چگونه ديدي کاري را که خدا با برادر و خاندانت کرد؟
حضرت فـرمـود: من جز زيبايي نديدم، آنها کساني بودند که خدا شهادت را برايشان مقدر کرده بود و آنها هم به قتلگاه خويش آمدند، به زودي خدا ترا با آنها در يک جا جمع خواهد کرد و به محاکمه خواهد کشيد، ببين آنگاه پيروزي از آن کيست، مادرت به عزايت بنشيند پسر مرجانه!
ابن زياد از خشم شعله ور شد، چنانکه گويي قصد جانش را دارد. عمرو بن حريث گفت: اي امير! اين زن است به خاطر گفته هايش نبايد مؤاخذه شود.
ابن زياد گفت: با کشتن حسين و عاصيان متمرد خاندانت، خدا قلبم را شفا داد.
زيـنـب دلـش شـکـسـت و گـريـسـت فرمود: به جان خودم، بزرگم را کشتي، خاندانم را اسير کردي، شاخه هايم را شکستي و ريشه ام را بريدي، آري اگر شفاي تو در اين است شفا گرفته اي.

نکته مهمي که در اين گفتگوها به چشم مي ‏خورد، اولاً قاطعيت و شجاعت و روحيه شهادت‏ طلبي اين دو بزرگوار است و ديگر آگاهي کامل امام سجاد(ع) و حضرت زينب(س) به نوع پشتوانه فکري حکومت امويان در جوامع بشري. حکومت‏ها هر اندازه که توانمند و مقتدر باشند، بي‏ شک نيازمند پشتوانه فلسفي و عقيدتي ‏اند تا تکيه گاه نظام سياسي و اقتصادي آنان بوده و توجيه گر رفتار و مواضع آنها باشد. اين پشتوانه فکري بر حسب تفاوت جامعه ‏ها مختلف است. بني ‏اميه نيز براي تخدير افکار مردم و رام ساختن آنان شگردهاي زيادي داشتند که يکي از راهکارهاي اساسي آنان جبرگرايي بود. در برابر هر کاري تلقين مي‏ نمودند که اين کار خدا بود که اينگونه شد و اگر مصلحت خدايي ايجاب نمي ‏کرد اين گونه نمي ‏شد. و اين خود يکي از حربه‏ هاي سياسي آنان براي ظلم و جنايت بود.

امام علي ‏بن ‏الحسين(ع) بهمراه عمه بزرگوار خود به عنوان پيام رسانان کربلاي حسيني و با وقوف و آگاهي کامل به اين نيرنگ سياسي امويان، هم در کاخ ابن زياد و هم در قصر يزيد در شام، به مبارزه با اين پندار فکري امويان پرداختند و آن را نشانه رفتند و با استدلال به آيات قرآن آن را مورد حمله قرار دادند.

اسـيـران را بـراي مـدتي که در تاريخ ضبط نشده در کوفه نگه داشتند در اين مدت به دستور ابن زياد سرهاي شريف شهدا را گاهي بر درگاه کاخ نصب مي کردند و بر روي ني در کوچه هاي کوفه و قبايل اطراف مي چرخاندند.
سپس ابن زياد ملعون درباره اسيران و سرهاي شهدا از يزيد کسب تکليف کرده بود و يزيد به او دستور داده بود اهل بيت رسول خدا (ص
) را به شام بفرستد.

 

messi بازدید : 258 دوشنبه 1391/09/06 نظرات (0)

 

پس از شهادت اباعبدالله الحسین علیه السلام و ارسال سرهای شهیدان به کوفه ، عمر بن سعد در روز یازدهم محرم ، بر کشته های خویش نماز گزارد و آنان را دفن نمود، ولی بدن مقدس شهیدان را در بیابان   . . .

پس از شهادت اباعبدالله الحسین علیه السلام و ارسال سرهای شهیدان به کوفه ، عمر بن سعد در روز یازدهم محرم ، بر کشته های خویش نماز گزارد و آنان را دفن نمود، ولی بدن مقدس شهیدان را در بیابان کربلا رها کرد. آنگاه دستور داد زنان ، کودکان و بازماندگان واقعه عاشورا را اسیر کرده و به کوفه ببرند. هنگام خروج از سرزمین کربلا به خواسته اسیران و یا به دستور عمر بن سعد جهت تازه کردن داغ اسیران و عزیز از دست دادگان ، آنان را از کنار پیکرهای شهیدان عبور دادند .چون کجاوه های بی محمل به قتلگاه رسیدند، اسیران مظلوم اهل بیت علیه السلام از فراز کجاوه ها خود را به زمین انداختند و به سوی شهیدان غرقه به خون خویش شتافتند .هر کس بدن شهیدی را در برگرفت و بر او مویه و سوگواری کرد و سپس از او خداحافظی نمود، ولی سوگواری و گریستن سکینه بر پدرش امام حسین علیه السلام و نحوه خداحافظی اش ، سنگ خاره را آب می کرد. هم چنین عمه اش زینب کبری علیهاالسلام با اندوه و دل شکسته از شهیدان ، به ویژه بدن مقدس برادرش امام حسین علیه السلام خداحافظی کرد.

این آخرین دیدار آنان با بدن عزیزانشان بود .
راوی گفت : به خدا سوگند فراموش نمی کنم زینب دختر علی علیه السلام را آن هنگام که بر برادرش مویه می کرد و با صدای غمگین و دلی داغدار، خطاب به جدش محمد مصطفی صلی الله علیه و آله می گفت : ای محمد، کروبیان بر تو درود فرستادند! این حسین توست که با اعضای پاره در خون خویش آغشته است . این دختران تواند که آنان را اسیر کرده اند. ای محمد، این حسین توست که به دست زادگان زنا کشته شده و پیکر مطهرش بر روی خاک افتاده است و باد صبا بر او خاک و غبار می افشاند. ای محمد، این حسین توست که سرش را از قفا بریده اند و عمامه و ردای او را ربوده اند و
پس از آن اسیران را به کوفه و از کوفه به شام بردند تا بدین صورت ، قدرت نمایی کرده و پیروزی خود را به مردم بنمایانند، لیکن غافل از این که انقلاب امام حسین علیه السلام از دو بخش تشکیل یافته بود، بخشی که به وسیله امام حسین علیه السلام و یاران فداکارش تا عصر عاشورا به پایان رسید و بخشی دیگر از سوی امام زین العابدین علیه السلام ، زینب کبری علیهاالسلام و دیگر اسیران می بایست اجرا شود .
بخش دوم نیز، همانند بخش اول بسیار موفقیت آمیز بود، زیرا حقانیت و مظلومیت اهل بیت علیه السلام و جنایت بنی امیه و عوامل ستم پیشه آنان ، از طریق اسیران با اطلاع ملت خواب زده رسید و آنان را از خواب غفلت بیدار و به وظایفشان آشنا کرد، بذر حقیقت جویی را در سراسر عالم اسلامی افشاند و همگان را برای احقاق حق و زدودن باطل فرا خواند




messi بازدید : 234 دوشنبه 1391/09/06 نظرات (0)

بیش از ستاره زخم و ، فلک در نظاره بود
دامان آسمان ز غمش پر ستاره بود
لازم نبود آتش سوزان به خیمه ها
دشتی ز سوز سینه زینب شراره بود
می خواست تا ببوسد و برگیردش زخاک
قرآن او ، ورق ورق و پاره پاره بود
یک خیمه نیم سوخته ، شد جای صد اسیر
چیزی که ره نداشت درآن خیمه ، چاره بود
در زیر پای اسب ، دو کودک ز دست رفت
چون کودکان پیاده و دشمن سواره بود
آزاد گشت آب ، ولیکن هزار حیف !
شد شیردار مادر و ، بی شیرخواره بود
چشمی - برآنچه رفت به غارت - نداشت کس
اما دل رباب - پی گاهواره بود
یک طفل با فرات ، کمی حرف زد ولی
نشنید کس ، که حرف زدن با اشاره بود
یک رخ نمانده بود که سیلی نخورده بود
در پشت ابر ، چهره ی هر ماهپاره بود
از دست ها مپرس که با گوش ها چه کرد
از مشت ها بپرس که با گوشواره بود

 

 

بــرگ برنده بازدید : 214 یکشنبه 1391/09/05 نظرات (0)

واقعه کربلا یکی از نام‌هایی است که اشاره به نبردی دارد که در روز دهم محرم سال ۶۱ هجری قمری اتفاق افتاد و به عاشورا معروف است.این نبرد بین سپاه حسین ابن علی و سپاه یزید ابن معاویه در نزدیکی محلی با نام کربلا در گرفت. با گاه‌شماری هجری خورشیدی این روز با ۲۱ مهر سال ۵۹ شمسی مطابق است.

امام حسین روز دوم محرم به کربلا رسید و روز سوم عمر بن سعد با چهارهزار نفر در کربلا اردو زد و از آن روز به بعد، هر روز بر تعداد دشمنان امام افزوده می‌شد، که عده‌ی کثیری از آنان را با وعده‌های مختلف از جمله مال و ثروت به خونخواهی حسین خواسته بودند.

در روز هفتم محرم آب را بر حسین و همراهانش بستند و در نهمین روز از ماه محرم شمر با چهار هزار نفر و نامه‏ای از طرف عبید الله بن زیاد وارد کربلا شد، او در این نامه به عمر سعد دستور داده بود با حسین بجنگند و او را به قتل برسانند و اگر اینکار از دوست او بر نمیاید، فرماندهی را به شمر واگذار کند.

روز دهم حسین بن علی با ۳۲ سواره نظام و ۴۰ پیاده و دشمن با 2۰۰۰۰ نفر، در مقابل هم قرار گرفتند، جنگ آغاز شد و امام حسین و یارانش به شهادت رسیدند. بعد از به شهادت رساندن امام حسین سپاه عمر بن سعد سر ۷۰ تن از لشکریان حسین را جدا کرد و بر بالای نیزها گذاشت و فقط سر حر و علی‌اصغر را از تن جدا نکردند.

خیمه‏ها غارت و در نهایت آتش زده شد، ساربان شترهای کاروان حسینی به نام بجدل بن سلیم برای بدست آوردن انگشتر حسین بن علی، انگشت وی را برید تا انگشتر را بدست آورد و در نهایت سپاه عمر بن سعد اجساد شهدای کربلا را در بیابان رها کرد و این اجساد بعد از سه روز توسط قوم بنی‏اسد دفن شدند

بــرگ برنده بازدید : 257 شنبه 1391/09/04 نظرات (0)

امام صادق ( علیه السلام ) فرمود : تاسوعا روزی است که در آن روز امام حسین و اصحابش را محاصره کردند و لشکر کوفه و شام در اطراف او حلقه زده و ابن مرجانه و عمر بن سعد به جهت زیادی لشکر و سپاه اظهار شادمانی و مسرت می کردند و در این روز حسین را تنها و غریب یافتند و دانستند که دیگر یاوری به سراغ او نخواهد آمد و اهل عراق او را یاری نخواهند کرد .
امان نامه :چون شمر ، نامه را از عبیدالله گرفت تا در کربلا به ابن سعد ابلاغ کند ، او و عبدالله بن ابی المحل ( که ام البنین عمه او بود ) به عبید الله گفتند :
ای امیر ! خواهر زادگان ما همراه با حسین اند ، اگر صلاح می بینی نامه امانی برای آنها بنویس ، عبیدالله پیشنهاد آنها را پذیرفت و به کاتب خود فرمان داد تا امان نامه ای برای آنها بنویسد .

رد امان نامه:عبد الله بن ابی المحل امان نامه را بوسیله غلام خود کزمان به کربلا فرستاد و او پس از ورود به کربلا متن امان نامه را برای فرزندان ام البنین قرائت کرد و گفت :
این امان نامه ای است که عبدالله بن ابی المحل که از بستگان شماست فرستاده است آنها در پاسخ کزمان گفتند :
سلام ما را به او برسان و بگو :
ما را حاجتی به امان نامه تو نیست امان خدا بهتر از امان عبیدالله پسر سمیه است .
همچنین شمر به نزدیکی خیام امام آمد و عباس و عبدالله و جعفر و عثمان ( علیهما السلام ) فرزندان حضرت علی بن ابی طالب ( علیه السلام ) ( که مادرشان ام البنین است ) را صدا زد آنها بیرون آمدند شمر به آنها گفت : برای شما از عبیدالله امان گرفته ام ! و آنها متفقاً گفتند :
خدا تو را و امان تو را لعنت کند ، ما امان داشته باشیم و پسر دختر پیامبر امان نداشته باشد ؟

به ادامه مطالب توجه کنید.

barcellona بازدید : 253 پنجشنبه 1391/09/02 نظرات (0)

 

حضرت علي اكبر عليه السلام

کنيه «علي اکبر» را «ابوالحسن» دانسته‌اند؛ ابوالحسن علي اکبر، در يازدهم ماه شعبان سال سي و سه هجري ولادت يافت. در حادثه کربلا حدود بيست و هفت سال داشت. اين نقل با سخن «ابن ادريس» و نقل دانشمندان تاريخ‌نگار و نسب‌شناس همخواني دارد. آنان گفته‌اند:

«علي بن الحسين عليه السلام در اوائل خلافت عثمان بن عفان به دنيا آمده و از جد بزرگوارش حضرت علي بن ابيطالب(عليه السلام) نقل حديث فرموده است.»)

در بين علماي اهل نسب و تاريخ مشهور از وي با لقب اکبر و بزرگترين فرزند امام حسين (عليه السلام) گزارش نموده‌اند.ولي برخي علماي شيعه وي را کوچکتر از امام سجاد(عليه السلام) دانسته‌اند که اين نظر توسط مرحوم تستري مورد نقد واقع شده است.)

مادر آن بزرگوار را «ليلا» دانسته‌اند. پدر ليلا، «ابي مرّة» بوده که او خود پسر «عروة بن مسعود ثقفي» است.  «عروة بن مسعود» يکي از بزرگان در قومش بودهو او را شبيه‌ترين مردم به حضرت عيسي عليه السلام دانسته‌اند. مادر ليلا، «ميمونة» دختر «ابي‌سفيان» پسر «حرب» پسر «اميّه» مي‌باشد. از امام رضا(عليه السلام) نقل شده که علي اکبر، کنيزي را به همسري برگزيده بود.)

 

barcellona بازدید : 237 پنجشنبه 1391/09/02 نظرات (0)

چکیده :

یکی از کسانی که در رکاب حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام به شهادت رسیدند و سند مظلومیت حضرت می‌باشند و به مقامی رسیده‌اند که لقب باب الحوائج را به ایشان داده‌اند شش ماهه‌ی امام حسین، حضرت علی اصغر می‌باشد همان کسی که موقع رجعت و در قیامت از خون او سئوال می‌شود که به چه گناهی او را کشتید. و این مقاله پیرامون فضائل و منقب و سیری کوتاه در زندگانی حضرت علی اصغر علیه‌السلام می‌باشد.

مقدمه :

سخن پیرامون شخصیت والا گهر سرور دل امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام و میوه‌ی دل فاطمه‌ی زهرا سلام الله علیها و قرار قلب سید الشهداء علیه‌السلام، باب‌الحوائج حضرت علی اصغر علیه‌السلام است. شش ماهه‌ای که با سه شعبه «پیمان شکافتن» و با حنجر «پیمان شکفته شدن» بسته بود، تا گم شدگان وادی تردید را به بوستان یقین رهنما شود و با نوای رحمانی خویش، سروش شفاعت را بر عاصیان امت زمزمه نماید.
مقاله‌ای که پیش رو دارید بیانگر گوشه‌ای از دریای بیکران فضایل آن غنچه‌ی خونین است که به ارادتمندان حضرتش تقدیم می‌گردد.
امید است خداوند متعال دست نیاز ما را از خوان احسانش کوتاه ننموده و قلوب ما را به جذبه‌های عنایتش مرهون فرماید چرا که:
با جسم کوچک آمده، اما بزرگی‌ها کند
با دست‌های کوچکش، عقده‌ها را واکند.
با یک نگاه مرحمت، او قطره را دریا کند
صدها هزاران مرده را، با یک نظر احیاء کند.
حضرت علی اصغر علیه‌السلام، سند مظلومیت و شجاعت سیدالشهداست.
حضرت علی اصغر علیه‌السلام، غنچه‌ی پرپر کربلاست.
حضرت علی اصغر علیه‌السلام، جگر گوشه‌ی امام حسین علیه‌السلام و مادرش رباب است.
حضرت علی اصغر علیه‌السلام، نسبت به سن شریفش پیرترین جوان کربلاست.
حضرت علی اصغر علیه‌السلام، به باب‌الحوائج مشهور گشته و دردها را دوا می‌کند. حضرت علی اصغر علیه‌السلام، طفل با وفا و آخرین جانباز در کربلا است

لالا لالا به طفل نیمه ساله
چه گویم ای خدا با اشک و ناله
زدی ای آب، آتش موج کم کن
فرات بی وفا آبش زلاله
لالا لالا به لبها یک کلومه
لالا لالا گلم صبرش تمومه
صدای دشمنان آید بگوشم
بر این شش ماهه یک قطره حرومه
لالا لالا زدی آتش به جونم
گل من، نازنینم، مهربونم
تو بودی نورِ تاریکِ دو چشمم
ستاره نیست در این آسمونم
لالا لالا چرا ای آسمونی
ز داغت گشته بابا قدکمونی
مرا حیران نمودی بس کن اصغر
چرا رو سوی خیمه می‌کشونی
لالا لالا گلِ یاسِ ربابم
مزن خنده کنی خانه خرابم
سؤالی می‌کند مادر علی جان
تو برخیز و بده جایم جوابم

 

 

 

messi بازدید : 252 چهارشنبه 1391/09/01 نظرات (0)

 

خبر شهادتش در کربلای 5 آمد. چند روزی از عملیات مرحله اول گذشته بود و خبری از مختار و تعدادی از بچه ها نبود همه در خاکریزی به عقب آمده بودیم و روزها روی خاکریز چشم به دوردست ها می سپردیم که ببینیم چه کسانی می آیند و امیدمان به نامیدی میرسد قرار شد آمار مفقودمان را به عقب ارسال کنیم اما تعلل باعث شد که مفقودین آمدند آنروز مختار به شهادت نرسیده بود.

در کربلای چهار از کاروان شهدا عقب مانده بود نگران و مضرب نمی دانست و هیچ کس نم یدانست که تا کی زنده خواهد بود و زندگی خواهد کرد. محیط و فضای معنویت خاصی داشت صفا و صمیت این بچه ها رد و بدل میشد. کمتر دروغ شنیده می شد در حالت عصبانیت نیز محبت پخش میشد همه زانوی غم در بغل گرفته بودند و او کمی سنش از بقیه بیشتر – صبر و تحملی بیشتر – امروز بهتر درک می کنیم که اگر آن روزها به شهادت می رسیدیم چقدر برد کرده بودیم و شاید آینده ندانیم عاقبتمان چه می شود و آن روزها شاید مختار در این افکار نگران آینده بود و بیشتر از دیگران ناراحت

-خبر شهادتش در کربلای 5 آمد. چند روزی از عملیات مرحله اول گذشته بود و خبری از مختار و تعدادی از بچه ها نبود همه در خاکریزی به عقب آمده بودیم و روزها روی خاکریز چشم به دوردست ها می سپردیم که ببینیم چه کسانی می آیند و امیدمان به نامیدی میرسد قرار شد آمار مفقودمان را به عقب ارسال کنیم اما تعلل باعث شد که مفقودین آمدند آنروز مختار به شهادت نرسیده بود.

-کربلای 8 همپای جوانان به پیش می تاخت تا بتواند گوی سبقت را برباید اما زهی خیال باطل دوستش و فرمانده اش مهدی سلیمانی را از دست داده بود و اینک بدون او به عقب برمی گشت تند خو و عصبانی – جرات حرف زدن با او را نداشتی و همه می دانستند که این بار نیز مختار زنده است.

-برای همپا بودن با دوستانش به کوهستان های کردستان نیز آمد و در کربلا 10 با شرکت در عملیات بعضی از شهدا و مجروحین را به عقب آورد تا شاید سهمی از صواب شهدا را شامل خویش کند اما به شهادت نرسید. عملیات سختی بود آن هم برای کسی که دیسک کمرش گاهی طاقت را از انسان می برد. کوهستان و بالا و پاین رفتن های زیاد و نظاره گر دوستان شهیدت باشی و این بار نیز مختار به شهادت نرسید.

- با شرکت در عملیات بیت المقدس 7 دردی به دردهایش اضافه شد و آن هم شیمیایی شدن که این درد تا پایان زندگیش او را همراهی کرد تا مرز شهادت

-در والفجر 10 آخرین عملیات ایران در خاک عراق نیز به آرزویش نرسید و با پیکر به خون نشسته فرمانده اش جانشین گردان فجر حبیب سیاوش به عقب برگشت و این بار مختار کم حرف شده بود و شاید تا پایان زندگی قصدش همین شیوه بود.

جمعی از یاران دفاع مقدس در اردیبهشت 91 قصد زیارت کربلا کردیم مختار نیز آمادگیش را اعلام کرد. از یک طرف درست داشتیم همراهان باشد مانند دوران یک جمع یک دست یک دل در آرزوی کربلایی که سالیان دراز برای رسیدنش تلاش کرده بودیم که آزادش کنیم. از طرف دیگر نگران وضعیت جسمی و تنفسی اش – به صالح حاجی پور گفتم ممکن است تا پایان همراهمان باشد گفت گفته می توانم – گفتم مسئله هوا و تنفس چه می شود- گفت گفته کپسولم را همراه خواهم آورد که این نیز از جمع یاران عقب نیفتم و خوب است بدانیم تا پایان سفر به کسی اجازه نداد در حمل کپسول هوایش او را یاری دهد – او در کربلای این بار از خدا جواز شهادتش را گرفته و خوشحال از سفر بر میگشت تا مقدمات شفر آخروی را فراهم کند و امروز بعد از 24 سال صبر و مقاومت به آرزوی دیرینه اش رسید و امروز او نه به کپسول هوا نیاز دارد  و نه دردی در بدن

 

 

barcellona بازدید : 299 چهارشنبه 1391/09/01 نظرات (0)

روز ششم (قاسم بن الحسن(

يادگار امام حسن (ع) در روز عاشورا

آن روزي كه حضرت ابا عبدالله الحسين (عليه السلام) با ديدن چهره برادر، بر او گريست، در پاسخ سوال امام حسن (عليه السلام) كه از علت گريه آن حضرت سوال كرد، فرمود: به جهت بلايي كه به تو مي¬رسد، كه حكايت از مسموم كردن مظلومانه امام مجتبي (عليه السلام) داشت. ولي امام حسن (عليه السلام) با شنيدن اين پاسخ، مسموم شدن خود را ناچيز شمرد و فرمود:
لا يوم كيومك يا ابا عبدالله
روزي مانند روز تو نيست كه سي هزار نفر به سوي تو آيند و همه مدّعي باشند كه از امت جدّ تواند ...” منتهي الآمال – ص 346

قاسم (عليه السلام(

در سال 50 ه.ق وقتي كار سمّ جعده ملعونه – همسر امام حسن (عليه السلام) - به آنجا كشيد كه پاره¬هاي جگر امام در اثر آن، از دهان مباركش، بيرون آمد، در لحظه¬هاي آخر، همه اهل و عيال خود را به امام حسين (عليه السلام) واگذاشت. يكي از فرزندان امام حسن (عليه السلام) كه در اين لحظات، شاهد ماجرا بود و چشم از چشم عمو، بر نمي¬داشت، قاسم (عليه السلام) بود. كودكي كه حدود سه بهار از عمر شريفش سپري نگرديده بود.
با نقشه¬اي كه معاويه بن ابوسفيان كشيد تا يزيد را به جاي خود بنشاند، حضرت حسين (عليه السلام)، براي بيعت نكردن با يزيد- كه جرثومه فساد بود - مجبور به ترك مدينه شد. در قافله اي كه به سوي حجاز رهسپار بود، اهل و عيال امام مجتبي (عليه السلام) هم بودند. مكه، براي امام حسين (عليه السلام) امن نبود – كه يزيديان در زير لباس¬هاي احرام، شمشير بسته و قصد كشتن امام را داشتند – بنابراين بر اساس نامه دعوت كوفيان – كه مسلم بن عقيل (عليه السلام) هم آن را تاييد كرده¬بود – روز هشتم ذيحجه كه حجاج، در تدارك رفتن به عرفات بودند، از مكه بيرون آمد.
كار كاروان سرگردان حسيني به كربلا كشيد و در محاصره قرار گرفت تا شب عاشورا فرا رسيد. اينك قاسم بن الحسن (عليه السلام)، سيزده ساله شده و در مدتي كه پدرش را از دست داده¬ بود، امام حسين (عليه السلام) چنان در تربيت قاسم كوشيده و با او انس داشت كه او را ”يا بنيّ“ – اي پسركم - خطاب مي-كرد.
ابوحمزه ثمالي (ره) مي¬گويد، از حضرت زين العابدين (عليه السلام) شنيدم كه مي¬فرمود:
چون شب عاشورا فرا رسيد، پدرم تمامي اصحاب و ياران خود را جمع كرد و به آن¬ها فرمود:
اي ياران و پيروان من، تاريكي شب را مركب خود قرار داده و جان خود را نجات دهيد كه مطلوب اين قوم ، جز من كسي نيست و ...
پس از امتناع آنان، آن حضرت فرمود: همانا فردا من كشته مي-شوم و همه كساني كه با من هستند، نيز كشته خواهند شد. و از شما احدي باقي نخواهد ماند ...
قاسم ابن الحسن (عليه السلام) كه در اين جمع حاضر بود، مشتاقانه پرسيد: آيا من هم كشته خواهم شد.
امام حسين (عليه السلام) با محبتي پدرانه به او فرمود: يا بنيّ، كيف الموت عندك
پسرم، مرگ در نزد تو چگونه است؟ و قاسم، بدون لحظه اي درنگ، پاسخ داد: يا عمّ احلي من العسل
عمو جان از عسل شيرين¬تر است.
امام حسين (عليه السلام) هم فرمود: عمويت فدايت شود آري والله، تو يكي از مرداني هستي كه در ركاب من به شهادت خواهي رسيد.
روز عاشورا ، پس از آن كه نوبت به قاسم ابن الحسن رسيد، در خيمه ها ولوله¬اي ديگر بود و ميدان رفتن او تماشايي.

barcellona بازدید : 293 دوشنبه 1391/08/29 نظرات (0)

حر بن یزید ریاحی که از سپاه کوفه به سپاه امام حسین علیه السلام ملحق شده و توبه کرده بود، با شادمانی به استقبال شهادت رفت و فرزند پیامبر را یاری کرد.او نزد امام رفت و گفت:« من اولین کسی بودم که راه را بر تو گرفتم. به من اجازه ده تا اولین کشته باشم، به امید اینکه در قیامت با جدت مصافحه کنم

امام فرمود:« تو از کسانی هستی که خدا توبه آنها را پذیرفته استپس اولین کسی که جلو افتاد و با سپاه دشمن مبارزه کرد حرّ بود

او در روز عاشورا دلیرانه می جنگید و رجز می خواند:« من حّر هستم که میزبان میهمان‌هایم. شمشیرم را بر شما فرود می آورم و از بهترین کسی که ساکن سرزمین بلا شده است حمایت می کنم. می زنم شما را و باکی ندارم.»حر بن یزید به اتفاق زهیر بن قین با دشمن پیکار می کردند. هر گاه یکی از آنها در محاصره دشمن قرار می گرفت، دیگری او را از محاصره بیرون می آورد، و مدتی به این گونه پیکار کردند

.

فرزندان حضرت زینب (س) در روز عاشورا

در روز عاشورا، وقتی نوبت به جوانان هاشمی رسید. فرزندان زینب کبری (سلام الله علیها) نیز خود را آماده قتال کردند.

حضرت زینب (سلام الله علیها) در این موقع که فرزندان دلبند خود را راهی قتال با دشمنان دین و قرآن می کرد، حالتی دگرگون داشت.

او عقیلة بنی هاشم است. او نائبة الامام است. اصلاً او شریک کربلای حسین (علیه السلام) است. نه بدین جهت که بنابر نقل، فرزندان خود را با دست خود کفن پوش و فدیة راه حسین (علیه السلام) کرده ، که از لحظه ای که از دامن زهرای مرضیه (سلام الله علیها) پای به عرصه وجود گذاشته، دیده به دیدار حسین (علیه السلام) باز کرده است. برای همین است که اهل دل، آفرینش او را برای کربلا معنا کرده اند.

مگر نه آنکه در زمان حضور در کوفه، در مجلس تفسیر قرآن، وقتی آیه شریفة کهیعص” را برای زنان کوفی تفسیر می کرد، امیرالمؤمنین (علیه السلام) به او فرمود:
این عبارت ”کهیعص” رمزی در مصیبت وارده بر شماست و کربلا را برای آن مخدّره ترسیم کرد.
بسیاری می گویند: زینب کبری (سلام الله علیها)، دو فرزند خود را مهیای نبرد کرد و به آنها تعلیم داد که اگر با امتناع آن حضرت مواجه شدید – کما اینکه آن مظلوم حتی غلام سیاه را از قتال بر حذر می داشت – دائی خود را به مادرش فاطمه (سلام الله علیها) قسم دهید تا اجازه میدان رفتن بگیرید.
گیرم که رد کنی دل ما را خدا که هست
باشد؛محل نده قسم مرتضی که هست
وقتی قسم به معجر زینب قبول نیست
چادر نماز حضرت خیر النسا که هست
آیا فقط سعادت زینب اضافی است؟!
بیرون مکن مرا تو از این خانه جا که هست
از درد گریه تکیه نده سر به نیزه ات
زینب نمرده شانه  دارالشفا که هست
قربانیان خواهر خود را قبول کن
گیرم که نیست اکبر تو طفل ما که هست
گفتی که زن جهاد ندارد برو برو
لفظ«برو»چه داشت برادر؟بیا که هست
خون را بیا به دست دو قربانی ام بکش
تو خون مکش به دست عزیزم حنا که هست
گفتی مجال خدمتشان بعد از این دهم
از سر مرا تو باز مکن کربلا که هست
گفتی که بی تو سر نکنم خوب! نمی کنم
بعد از تو راه کوفه و شام بلا که هست

 

barcellona بازدید : 354 یکشنبه 1391/08/28 نظرات (0)

عصر عاشورا برای کودکان آل‌الله آب می‌برند، اما رقیه ظرف آب را به سمت قتلگاه می‌برد و می‌گوید: «بابایم تشنه بود، می‌خواهم او را پیدا کنم و برایش آب ببرمروز سوم ماه‌ محرم‌الحرام به یاد بزرگ کوچک بانویی، نامگذاری کرده‌اند که خیل وسیعی از عاشقانش را رهسپار مرقد شریفش می‌کند، کودکی که سرنوشت غمبارش در کنار حماسه کربلا، دل خون شیعیان می‌کند، رقیه بابا، فقط سه چهار سال از عمر کوتاه خویش را در ناز و نوازش پدر گذارنده بود و یکباره در روز عاشورا این دختر آل طه، طعم یتیمی را می‌چشد، خداحافظی سوزناک با پدر، سیلی خوردن از دشمنان، آتش گرفتن خیمه‌ها، فرو رفتن تیغ‌ها در پا، فرار از سم اسبان، همه و همه چقدر برای یک دختر بچه قابل تحمل است؟!

خراب آباد ویرانه هوای تازه ای دارد

نوای بلبل ویران نشین آوازه ای دارد

ببین ای مرغ قنطاره فضای آشیانم را

قدو بام خراباتم چه سقف و سازه ای دارد

میان دخترت در دفتر غم برگ زرین شد

کتاب عمر کوتاهم عجب شیرازه ای دارد

لبت را بیشتر وا کن اگر خون ریخت ان با من

دم گرم یتیمانه شفای تازه ای دارد

سحر با سر تو را خواندم به ویر ان یک سخن گویم

که بابا انتظار طفل هم اندازه ای دا رد

من از لبخند این مردم به اشک عمه میمیرم

ندیدی شهر نامردان عجب دروازه ای دارد

 


 

barcellona بازدید : 220 شنبه 1391/08/27 نظرات (0)

پس از آنکه بنی‌امیه، امام حسین(ع) را برای گرفتن بیعت تحت فشار قرار دادند، ایشان از مدینه به سمت مکه مکرمه خارج شد و بقیه ماه شعبان و ماه های رمضان، شوال، ذوالعقده را در جوار بیت الله سپری کرد و با آمدن ذوالحجه، احرام حج نیز بست.

از سوی دیگر «عمرو بن سعید بن عاص» از سوی یزید مأمور شد که برای دستگیری یا جنگ با حضرت به مکه برود. وی در روز ترویه (۸ ذوالحجهه) به مکه رسید.

امام(ع) که می‌دانست این دشمنان، حرمتی برای حرم خداوند قائل نیستند حج تمتع خویش را نیمه‌تمام گذاشت و آن را به عمره مفرده تبدیل کرد و از مکه خارج شد. انگیزه امام برای این کار، همانگونه که خود فرمود، حفظ حریم بیت الله بود. ایشان در پاسخ «محمد حنیفه» که او را از ترک مکه نهی و به اقامت در این شهر ترغیب می‌کرد فرمود: «ای برادر! می‌ترسم یزید ناگهان مرا در حرم بکشد و به سبب من حرمت این خانه شکسته شود». همچنین حضرت در پاسخ افراد دیگری مانند «ابن عباس»، «فرزدق» و «ابن زبیر» که همین خواسته را تکرار می‌کردند و می‌پنداشتند که دشمن، حرمت مکه را نگه می‌دارد می‌فرمود: «یک وجب دورتر از خانه کعبه کشته شوم و حرمت مکه به خاطر من پایمال نگردد بهتر است».

 

barcellona بازدید : 291 جمعه 1391/08/26 نظرات (0)

در ميان جوانان برومند «بنى‏هاشم‏» مسلم، فرزند عقيل يكى از چهره‏هاى تابناك و شخصيتهاى بارز، به شمار مى‏رفت. «عقيل‏» برادر حضرت على(عليه السلام) و دومين فرزند ابوطالب بود. در ترسيم زير رابطه نسبى مسلم، آشكارتر است:
ابوطالب= (عقيل = مسلم) - (على = حسين بن على)
مسلم‏بن عقيل، برادرزاده اميرالمؤمنين و پسر عموى حسين‏بن على بود. دودمانى كه مسلم در آن رشد يافت، دودمان علم و فضيلت و شرف بود و خاندانى كه شخصيت انسانى و اسلامى مسلم در آن شكل گرفت، بهترين زمينه را براى تربيت و تكامل معنوى و حماسى مسلم فراهم كرد. از آغاز كودكى، در ميان جوانان بنى‏هاشم بخصوص در كنار امام حسن و امام حسين -عليهما السلام بزرگ شد و كمالات اخلاقى و بنيان ولايت و درسهاى حماسه و ايثار و شجاعت را بخوبى فرا گرفت. اجداد مسلم كسانى، چون «ابوطالب‏» و «فاطمه بنت اسد» بودند كه در فرزندان خويش، شجاعت و ايمان و دلاورى را به ارث مى‏گذاشتند و مسلم، شاخه‏اى پربار از اين اصل و تبار بود;و بنا به اصل وراثت،خصلتهاى برجسته را از نياكان خود به ارث برده بود.1
مسلم در زمان حضرت امير(ع) نوجوانى رشيد و پاك بود كه به افتخار دامادى آن حضرت نايل شد و با يكى از دختران امام به نام «رقيه‏» ازدواج كرد. اين وصلت‏بر ميزان فضيلتهاى مسلم افزود و او را بيشتر در محور «حق‏» و در خدمت نظام الهى آن حضرت در دوران خلافتش قرار داد.
به نقل مورخان، در زمان حكومت آن حضرت (بين سالهاى 36 تا 40 هجرى) از جانب آن امام، متصدى برخى از منصبهاى نظامى در لشگر بوده است، از جمله در جنگ صفين، وقتى كه اميرالمؤمنين(ع) لشگر خود را صف‏آرايى مى‏كرد، امام حسن و امام حسين(ع) و عبدالله‏بن جعفر و مسلم‏بن عقيل را بر جناح راست‏سپاه، مامور كرد و بر جناح چپ لشگر، محمدبن حنفيه و محمدبن ابى‏بكر و هاشم‏بن عتبه (مرقال) را گماشت و مسؤوليت قلب لشگر را به عبدالله‏بن عباس و عباس‏بن ربيعه و مالك اشتر سپرد.2

 


 

barcellona بازدید : 245 جمعه 1391/08/26 نظرات (0)

محرم الحرام، ماهی است که ما را به یاد شهادت اباعبدالله الحسین(ع) می‌اندازد اما در این ماه شاهد وقایع دیگری نیز هستیم که از آن جمله می‌توان به اجابت دعای حضرت زکریا و آزاد شدن حضرت یوسف(ع) اشاره کرد.

نخستین روز از ماه محرم‌الحرام، روزی است که دعای زکریای نبی علیه‌السلام به اجابت رسید و خداوند متعال در حالی که زکریا سنین پیری را سپری می‌کرد فرزندی به نام «یحیی» را به او بخشید.

به همین بهانه، گذری بر تفسیر آیات 38 تا 41 سوره مبارکه «آل عمران» از تفسیر نمونه آیت‌الله مکارم شیرازی داشته‌ایم که به بیان جریان چگونگی اجابت دعای حضرت زکریا(ع) پرداخته است.



barcellona بازدید : 244 جمعه 1391/08/26 نظرات (0)

آگاه باش كه اين ماه،ماه حزن و اندوه اهل بيت عليهم السّلام و شيعيان ايشان است.از حضرت رضا عليه السّلام روايت شده:چون‏ ماه محرّم فرا مى‏رسيد،كسى پدرم را خندان نمى‏ديد،و پيوسته تا روز دهم اندوه و حزن بر او غالب بود،چون روز عاشورا ميشد روز مصيبت و حزن و گريه،ايشان بود،و مى‏فرمودند:امروز روزى است كه حسين عليه السّلام شهيد شد. شب اول:سيّد ابن طاووس در كتاب«اقبال»براى اين شب،چند نماز ذكر فرموده:اوّل:صدر ركعت كه در هر ركعت‏ سوره‏هاى«حمد»و سوره «توحيد»خوانده مى‏شود.دوّم:دو ركعت كه در ركعت اول سوره‏هاى«حمد»و«انعام»،و در ركعت‏ دوم سوره‏هاى«حمد»و«يس»خوانده مى‏شود.سوم:دو ركعت كه در هر ركعت سوره«حمد»و يازده سوره«توحيد»خوانده مى‏شود.از رسول خدا صلى اللّه عليه و آله روايت شده:هركه اين دو ركعت نماز را در اين شب بجا آورد،و فردايش را كه اول سال است روزه‏ بدارد،مانند كسى است كه همه طول سال را همواره كار خير كرده،و در آن سال محفوظ باشد،و اگر بميرد به بهشت مى‏رود.سيّد ابن طاووس‏ براى هلال اين ماه دعاى مبسوطى ذكر كرده است. روز اول:بدان‏كه روز اوّل محرم،اول سال قمرى است،و در آن دو عمل وارد شده: اول:روزه گرفتن،در روايت ريّان بن شبيب از حضرت رضا عليه السّلام روايت شده:هركه در اين روز روزه بدارد،و خدا را بخواند خدا دعاى او را مستجاب كند،چنان‏كه دعاى زكرّيا را اجابت فرمود.دوم:از حضرت رضا عليه السّلام روايت شده:رسول خدا صلى اللّه عليه و آله روز اول محرّم دو ركعت نماز بجا آورد،و چون فارغ مى‏شد،دستها را به آسمان برمى‏داشت و اين دعا را سه مرتبه مى‏خواند:

بــرگ برنده بازدید : 251 سه شنبه 1391/08/23 نظرات (0)

تعداد صفحات : 3

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    کیفیت سایت برگ برنده ؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1149
  • کل نظرات : 645
  • افراد آنلاین : 6
  • تعداد اعضا : 89
  • آی پی امروز : 272
  • آی پی دیروز : 26
  • بازدید امروز : 1,195
  • باردید دیروز : 27
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1,222
  • بازدید ماه : 1,327
  • بازدید سال : 9,056
  • بازدید کلی : 554,721