loading...
برگ برنده
messi بازدید : 234 دوشنبه 1391/09/06 نظرات (0)

امام سجاد(ع)-شهادت

داغی نشانده بر جگرت،  یاد کربلا

خون می رود ز چشم ترت، یاد کربلا

زینب، سکینه، گریه و طفل رباب و آب

می آورند در نظرت، یاد کربلا

با زخمی از تسلَیِ زنجیرِ سلسله

مانده به روی بال و پرت، یاد کربلا

با خطبه های بی بدلت زنده کرده ای

در لحظه لحظـۀ  سفرت، یاد کربلا

از قتل صبر روضه بخوان ای امام صبر

با سوزِ آه شعله ورت، یاد کربلا

از سجده های لشکر شمشیر و نیزه ها

از خنجر و سر پدرت، یاد کربلا

از لحظه ای که غارت خیمه شروع شد

آتش گرفت دور و برت، یاد کربلا

تا صبح حشر ضامن این دین و پرچم است

یاد محرم و صفرت، یاد کربلا

این جلوه های اشکِ عزا در صحیفه است

یاد خدا، شب و سحرت، یاد کربلا


 

امام حسین(ع)-مناجات

 

 برای روضه خوانی ات آقا نه روضه خوان كافیست

نه چشم های بهاریِ این و آن كافیست

نه اشك ما وَ نه اشك تمامی دنیا

نه گریه های بلند پیمبران كافیست

برای شرح كمی از عنایت تو به ما

نه این حسینیه كافیست نه زمان كافیست

برای اینكه شوم عاقبت به خیر شما

همین دو قطره ی اشكِ شده روان كافیست

برای گریه ی ما ذكر خیر یا زینب

برای گریه ی زینب حسین جان كافیست

برای حل تمام حوائج عالم

اگر كُنَد نگهی شیرخوارتان كافیست

دعای مادر پهلو شكسته ی زینب

برای آمدن صاحب الزمان كافیست

دم از عذاب مزن صبح محشر كبری

همین نیامدن كربلایمان كافیست

==================================================================

امام حسین(ع)-مناجات

شکر خدا برای شما گریه می کنیم

هر شب برای کرب و بلا گریه می کنیم

شکرانۀ محبت تو اشک دائم است

با هر بهانه ای، همه جا گریه می کنیم

از آخرالزمان به سلامت گذر کنیم

تا دل به روضه داده و تا گریه می کنیم

ما در بهشت دور شما حلقه می زنیم

عباس روضه خوانَد و ما گریه می کنیم

وقتی که از عطش لب ما خشک می شود

بر تشنگیّ طفل شما گریه می کنیم

یأبن الشبیب فَأبکِ علی الخدِّه التَریب

ما پای روضه های رضا گریه می کنیم

در کل کربلا به تجلی در آمدی...

بر قطعه های گشته جدا گریه می کنیم

گفتند رمز عاشقانِ شهادت توسل است

تا وصل جاده ی شهدا گریه می کنیم

==================================================================

امام حسین(ع)-مناجات

پر از شراب شهودم قصیده می خواهم

غزل غزل دلِ در خون تپیده می خواهم

من از قبیله ی کوران زده سوا شده ام

برای دیدن خورشید، دیده می خواهم

به نهصد و نود و نه جهاد محتاجم

هزار سر به ره یار چیده می خواهم

هزار و یک شب اگر عمر باشدم تا وصل

هزار پیرهن از غم دریده می خواهم

به حرف ماست اگر، عکس هر چه عاشق را

کنار عکس شهیدان کشیده می خواهم

چو سر ز پیکر ارباب آسمان بردند

سر تمام خلائق بریده می خواهم

چو گشت طعمه ی گرگان بی حیا بدنش

مدار نُه فلک از هم دریده می خواهم

بخوان به رسم وفا اسم نوکرانت را

دلی به اوج نگاهت پریده می خواهم

==================================================================حضرت زینب(س)-مدح و مصائب در مسیر کوفه و شام

ماجرای کربلا شرح بلای زینب است
عصر عاشورا شروع کربلای زینب است
شرح صدرش در نمی آید به فهم اهل دل
صبر زینب آیت صبر خدای زینب است
رو «اَلم نَشرَح لَک صَدرَک» بخوان کاین آیه را
عشق گفتا بعد پیغمبر، ثنای زینب است
باغبان گلشن سرخ ولایت، اشک اوست
حافظ خون شهیدان گریه های زینب است
پرچم سرخی که عاشورا به خاک و خون فتاد
بر سر پا باز با صبر و رضای زینب است
کوفه و روز اسیری دیدن زینب، دریغ!
چون در و دیوار کوفه، آشنای زینب است
بهر اثبات ولایت رفت باید هر کجا
ورنه کاخ ظلم و بزم می، چه جای زینب است؟
نی همین در شام و کوفه، بلکه اندر کوی عشق
هر کجا پا می گذاری جای پای زینب است
کودکی ز آن کاروان افتاد از محمل به خاک
شب کنار بسترش، زهرا به جای زینب است
خطبه ی او افتخار ملت اسلام شد
بانگ «اَلاسلام یَعلوا»، در ندای زینب است
پرچمش سرهای هفتاد و دو تن بر نیزه هاست
ای دریغا در کف دشمن لوای زینب است
چون توانایی به ترک جان نبودش سر شکست
قتلگاه کوچک محمل، منای زینب است

=============================================================================

حضرت زینب(س)-مدح و مصائب

 غرق گل شد کربلا، چون رهگذار زینب است

یا که خونین مقتل یار و تبار زینب است

قامت موزون اکبر، سرو ناز کربلاست

چشمۀ این باغ، چشم اشک بار زینب است

گلبن قاسم دهد بر این گلستان خرمی

یادگار مجتبی، در روزگار زینب است

لالۀ عطشان این گلشن، علی اصغر بود

شاهد این گفته، قلب داغدار زینب است

در کنار علقمه، سروی مگر آتش گرفت

یا سراپا غرقه در خون، جان نثار زینب است؟

این گلستانی که پامال سم اسبان شده

جسم و جان احمد و، دار و ندار زینب است

با چنین طوفان گلریزی، چه گل هایی شکفت

کس نمی‌داند، خزان یا نوبهار زینب است

تا بیاموزد رقیه، راه و رسم زینبی

در تمام صحنه ها، او هم کنار زینب است

گلشن آل خلیل از آتش بیداد سوخت

عقل در حیرت ازین صبر و قرار زینب است

از اسارت در ره آزادی او را ننگ نیست

بلکه فرمان بردن از کفار، عار زینب است

خطبه خوانَد چون علی، با آن حیای فاطمی

یاد بود مَشیِ پیغمبر، وقار زینب است

نطق کردن در خیابان، بین آن غوغا گران

با وجود حضرت سجاد، کار زینب است

کوفه شد غرق سکوت آنگه که فرمود «اسکتوا»

رشتۀ جان ها مگر در اختیار زینب است؟

یاد بود احتجاج و نطق زهرا تازه شد

رنگ قرآن، در کلام زرنگار زینب است

حفظ جان حضرت سجاد، از تیغ عدو

جلوه ای از روح زهرا، شاهکار زینب است

روز عاشورا که شد روشنگر جان بشر

سایۀ غم های آن، از شام تار زینب است

گشت ظالم عاقبت از تخت عزت سرنگون

فتح مظلومان، ز یمن اقتدار زینب است

این علم های سیاه و، این همه افغان و آه

پرچم فتح و،سرود افتخار زینب است

وقف باغ کربلا کن چشمۀ اشکت (حسان)

چون که این سان وقف کردن، یادگار زینب است

==================================================================

شام غریبان

 خیمه ها می سوزد و شمع شب تارم شده

در شب بیماریم آتش پرستارم شده

ما که خود از سوز دل آتش به جان افتاده ایم

از چه دیگر شعله ها یار دل زارم شده

پیش از این سقای ما بودی علمدار حسین

امشب اما جای او آتش علمدارم شده

ای فلک جان مرا هر چند می خواهی بسوز

مدتی هست از قضا دل سوختن کارم شده

جز غم امشب پیش ما یار وفاداری نماند

در شب تنهائیم تنها همین یارم شده

من که شب را تا سحر بی خواب و سوزانم چو شمع

از چه دیگر شعله ها شمع شب تارم شده

بس که اشک آید به چشمم خواب شب را راه نیست

دود آتش از چه ره در چشم خونبارم شده؟

جز دو چشمم هیچکس آبی بر این آتش نریخت

مردم چشمان من تنها وفا دارم شده

گر گلستان شد به ابراهیم آتش ها ولی

سوخت گلزار من و آتش پدیدارم شده

شعله های کربلا آتش به جانم زد (حسان)

آتشین از این جهت ابیات اشعارم شد

==================================================================

امام حسین(ع)-مناجات

 پسر فاطمه دل را طلب آموخته ای

معرفت بر عجم و هم عرب آموخته ای

در کلاسی که گشودی به شب عاشورا

عارفان را تو مناجات شب آموخته ای

داده ای دل به خدا تا همه دل بر تو دهند

بر مریدان محبت ادب آموخته ای

کربلا مدرسه عشق و تو استاد بزرگ

درس غیرت به زهیر و وهب آموخته ای

تو چگونه بشری ای پسر ختم رسل

بر ملک گفتن "سبحان رب" آموخته ای

شامیان تیغ کشیدند و نمی دانستند

نطق بر زینب والا نسب آموخته ای

سایۀ خون تو بالای سر زینب بود

شیوۀ معرفت او را عجب آموخته ای

مرگ بر غصه، به خواهر تو چه گفتی که بگفت

"ما رایت الا جمیلا"، طرب آموخته ای

سنگ می زد به سرت خصم و لبت می خندید

صبر بر شیعه به حال غضب آموخته ای

ذلت از منزلت هاشمیان می کاهد

همه را عزت پر تاب و تب آموخته ای

داغ بر لاله تو خونین جگر انداخته ای

خنده  بر غنچه تو خشکیده لب آموخته ای

نفس اگر هست سبب سوز، سبب سازی تو

ای مسبب دل ما را سبب آموخته ای

 

برچسب ها اشعار محرم ,
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    کیفیت سایت برگ برنده ؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1149
  • کل نظرات : 645
  • افراد آنلاین : 11
  • تعداد اعضا : 89
  • آی پی امروز : 304
  • آی پی دیروز : 26
  • بازدید امروز : 1,429
  • باردید دیروز : 27
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1,456
  • بازدید ماه : 1,561
  • بازدید سال : 9,290
  • بازدید کلی : 554,955