loading...
برگ برنده
بــرگ برنده بازدید : 2520 پنجشنبه 1391/07/27 نظرات (1)

 

دونگ یی وقتی میبینه که ملکه از هوش رفته سریع پزشک را خبر می کنه و این خبر به امپراطور می رسه و شاه به بالای سر ملکه میاد و میپرسه چرا اینطوری شد

پزشک میگه اگه تا سه روز دیگه ملکه به هوش نیاد باید فاتحه اش را خوند و شاه میگه هر کاری کردی باید نجاتش بدی پزشکه هم مثل همیشه جو میگیردش و میگه من جونم را به خاطرش به خطر میندازم...

در طرف دیگه بانو جانگ از این خبر خوشحال میشه و به داداشش میگه خدا هوای مارا داره ما نباید بذاریم همه بفهمند ولیعهد بچه دار نمیشه

سپس بانو جانگ میاد عیادت ملکه که ندیمه ی دونگ یی نمی ذاره و دونگ یی میاد میگه بذار ببینه و به جاش بانو جانگ یه تیکه به دونگ یی میندازه و بالاخره دونگ یی هم از بانو هان ندیمه ی ملکه میفهمه که ولیعهد بچه دار نمیشه  هیجائه برادر بانو جانگ یکی از ندیمه های ملکه را که از این ماجرا با خبر بود را میدزده و براش یه چاقو می کشه...

سربازها هم میرن دنبال ندیمه

دونگ یی به بالای سر ملکه میاد و در همان حال ملکه یهو به هوش میاد میگه دونگ یی و ...

شاه هم بسیار خوشحال میشه.در اون طرف افراد فرماندار مویول میاد و پرستار را می برند که وقتی برادر بانو جانگ میاد میبینه جا تره و پرستار نیست و در این حین چاقویی که در دستش بود از دستش میفته

شاه میاد پیش ملکه و میگه شرمندم که...و پزشک هم به دونگ یی میگه که ملکه نمی تونند زنده بمونند که شاه از تو اطاق فریاد می کشه و گریه می کنه ....

برچسب ها کره ای , خلاصه ,
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط بارسلونا در تاریخ 1391/07/28 و 14:20 دقیقه ارسال شده است

دلم برای ملکه اینهیون سوخت چقدر ملکه ی خوبی بود و مهربان من عاشقش بودم


کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    کیفیت سایت برگ برنده ؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1149
  • کل نظرات : 645
  • افراد آنلاین : 7
  • تعداد اعضا : 89
  • آی پی امروز : 154
  • آی پی دیروز : 26
  • بازدید امروز : 324
  • باردید دیروز : 27
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 351
  • بازدید ماه : 456
  • بازدید سال : 8,185
  • بازدید کلی : 553,850