من غریبه ی دیروزم و آشنای امروز
و فراموش شده ی فردا
پس در آشنایی امروز می نگرم
تا در فراموشی فردا یادم کنی
کسی رو دوست داشته باشی ؛ نمی تونی تو چشماش زول بزنی ؛ نمی تونی دوری شو تحمل کنی ؛ نمی تونی بهش بگی چقدر دوستش داری ؛ نمی تونی بهش بگی چقدر به اون نیاز داری ؛ واسه همینه که عاشقا دیوونه آدم ها به هم گل می دهند ، چون معنای حقیقی عشق در گل ها نهفته است ؛ کسی که بکوشد صاحب گلی شود؛ زیبایی پژمردن اش را هم خواهد دید؛ اما اگر به همین بسنده کند که گلی را در دشتی بنگرد ، همواره با او خواهد ماند؛ چون آن گل با عصر هنگام ، با غروب خورشید ، با بوی زمین خیس و با ابرهای افق می میرد
حس که پیدا شد عشق باریدن گرفت، هیچ میدانی رمز عاشق بودن هرکس فقط این است: ساده بودن، ساده دیدن، و ساده پذیرفتن...پس ساده میگویم، ساده...دوستت دارم