برنامه «نود» و شبکه سه سیما برای پخش زندهی مراسم قرعهکشی مسابقات فوتبال جامجهانی از تمهیدی جدید استفاده کرد.
شبکه سه در حالی تلاش کرد برای پخش تصاویر مراسم قرعهکشی جامجهانی، از راهکاری جدید استفاده کند که صداوسیمای ایران شش ماه دیگر با پخش زندهی مسابقات فوتبال جامجهانی در برزیل روبهرو است و به نظر میرسد پخش زنده برنامههایی چون مراسم قرعهکشی جامجهانی، اردویی تدارکاتی برای تلویزیونی باشد که در رقابت رسانهیی حال حاضر باید به راهکارهای جدید برای پوشش هر چه بهتر و کاملتر این مسابقات بیندیشد.
بر اساس این گزارش، در برنامه نود جمعه (15 آذر ماه) در حالی که عادل فردوسیپور، از همان ابتدا نسبت به امکان پخش مراسم ابراز نگرانی میکرد، در نهایت پوشش خانم مجری حاضر در مراسم، «نود» را از پخش و بینندگان را از تماشای سخنرانیهای ابتدایی محروم کرد.
عادل فردوسیپور پیش از آغاز مراسم اصلی قرعهکشی، به مخاطبان «نود» توضیح داد که پخش شبکه سه سیما تلاش میکند با اغماض، حداکثر مراسم قرعهکشی را پخش کند اما از پخش تصاویر فرامنشوری معذور است.
اما در ادامه بخشهای ابتدایی مراسم قرعهکشی مسابقات جامجهانی که به سخنرانی افرادی چون پله، سب بلاتر و ... اختصاص داشت، به واسطهی پوشش برخی حاضران، از برنامه «نود» پخش نشد و صرفا به شکل نقل قول از سوی یکی از مجریان برنامه برای مخاطبان بازتعریف شد.
در این بین مجری برنامه «نود» که نسبت به پخش زندهی مراسم اصلی قرعهکشی نگران بود، ابراز امیدواری کرد که حداقل تصاویر مربوط به آمدن پای گلدانها قابل پخش از تلویزیون باشد.
با این حال پوشش مجری خانم مراسم باعث شد که «نود» آغاز مراسم اصلی قرعهکشی تیمهای حاضر در جام جهانی را از دست بدهد و عادل فردوسیپور خطاب به مخاطبانش این توضیح را داد که متاسفانه این تصاویر قابل پخش نیست.
او یادآور شد که این تصاویر واقعا فراتر از چهارچوبهای معمول صداوسیماست و از مهمانانش (امیر حاجرضایی و حمیدرضا صدر) که از این وضعیت به خنده افتاده بودند، برای تایید صحبتهایش کمک خواست.
در ادامه مهدی مهدویکیا، بازیکن سابق تیم ملی و فوتبال پرسپولیس که در استودیوی «نود» حاضر شده بود خطاب به فردوسیپور گفت: رسم این است که در چنین مراسمی یک خانم و آقای مشهور حاضر میشوند و کاریاش هم نمیشود کرد؛ همه دنیا تصاویر را نشان میدهند و الان وضعیت همینطور است.
برنامه «90» در ادامه و در حالی که دقایق ابتدایی مراسم قرعهکشی در حال انجام بود، به پخش گزارشی تولیدی دیگر بسنده کرد، اما این گزارش ناگهان قطع شد و پخش شبکه سه به استودیوی «90» بازگشت و عادل فردوسیپور به مخاطبانش این نوید را داد که با بهرهگیری از تمهیدی جدید میتوانند بخشهایی از این مراسم را شاهد باشند.
فردوسیپور همچنین توضیح داد که لباس مجری خانم حاضر در این مراسم خیلی باز است و ما مجبور هستیم به پخش نماهای لانگ بسنده کنیم.
بر این اساس، برنامه «90» در ادامه بخش عمدهی مراسم را از مونیتور بزرگی که در استودیوی «90» تعبیه شده بود، پخش کرد و برای لحظاتی هم نماهایی از این مراسم را به طور عادی روی آنتن برد.
در برنامه «نود» جواد نکونام، کاپیتان تیم ملی برای لحظاتی در مقام مترجم اسپانیایی به ترجمه یکی از مصاحبهها کمک کرد که تبحر او به زبان اسپانیولی فردوسیپور را به بیان این جمله واداشت که «چلنگری ترجمه کردی».
انتخاب تیم ملی فوتبال بوسنی هرزگوین در گروه ایران، عادل فردوسیپور را بیش از سایر حاضران در استودیو خوشحال کرد. او توضیح داد که آیتمی مربوط به تیم بوسنی داشته که الان برای پخش از «نود» تناسب دارد.
«نود» عادل فردوسیپور شامگاه گذشته توانست رکورد جدیدی را به لحاظ ارسال پیامک از سوی مخاطبان ثبت کند. در این برنامه بیش از شش میلیون و 400 هزار پیامک از سوی مخاطبان دریافت شد.
پیش از این رکورد دریافت پیامک مربوط به برنامهای می شد که فردوسیپور از مخاطبانش خواسته بود به احترام مرحوم ناصر حجازی به این برنامه پیامک ارسال کنند که بیش از 4 میلیون به آن برنامه پیامک فرستادند.
دو کاج(نسخه قدیم)
در کنار خطوط سیم پیام
خارج از ده ، دو کاج ، روییدند
سالیان دراز ، رهگذران
آن دو را چون دو دوست ، می دیدند
روزی از روزهای پاییزی
زیر رگبار و تازیانه ی باد
یکی از کاج ها به خود لرزید
خم شد و روی دیگری افتاد
گفت ای آشنا ببخش مرا
خوب در حال من تامّل کن
ریشه هایم ز خاک بیرون است
چند روزی مرا تحمل کن
کاج همسایه گفت با تندی
مردم آزار ، از تو بیزارم
دور شو ، دست از سرم بردار
من کجا طاقت تو را دارم؟
بینوا را سپس تکانی داد
یار بی رحم و بی محبت او
سیم ها پاره گشت و کاج افتاد
بر زمین نقش بست قامت او
مرکز ارتباط ، دید آن روز
انتقال پیام ، ممکن نیست
گشت عازم ، گروه پی جویی
تا ببیند که عیب کار از چیست
سیمبانان پس از مرمت سیم
راه تکرار بر خطر بستند
یعنی آن کاج سنگ دل را نیز
با تبر ، تکه تکه ، بشکستند
***
دو کاج (نسخه ی جدید)
در كنار خطوط سيم پيام ،خارج از ده دو كاج روئيدند
ساليان دراز رهگذران ،آن دو را چون دو دوست ميديدند
روزي از روزهاي پائيزي ،زير رگبار و تازيانه باد
يكي از كاجها به خود لرزيد،خم شد و روي ديگري افتاد
گفت اي آشنا ببخش مرا ،خوب در حال من تأمل كن
ريشههايم ز خاك بيرون است،چند روزي مرا تحمل كن
كاج همسايه گفت با نرمی
دوستی را نمی برم از یاد،
شاید این اتفاق هم روزی
ناگهان از برای من افتاد.
مهر بانی بگوش باد رسید
باد آرام شد، ملایم شد،
کاج آسیب دیده ی ما هم
کم کمک پا گرفت و سالم شد.
میوه ی کاج ها فرو می ریخت
دانه ها ریشه می زدند آسان،
ابر باران رساند و چندی بعد
ده ما نام یافت کاجستان ...
گرفتن مشکلات و نواقص گل های فرش یا قالی
. جمع کردن آشغال های ریز و درشت اطراف زمین
تمیز کردن گوشه های موبایل
گرفتن چندین عکس با گوشی از خودم در حالت های مختلف ژست درس خوندن آخر سرپاک کردن همشون
اس ام اس بازی با بچه های كلاس که هر کدوم چه قدر درس خوندن
خوندن یادگاری های جزوه که رفقا سرکلاس نوشتن
به فحش کشیدن استاد و فک و فامیل هاش
زیر سوال بردن نظام آموزشی کشور
بعد خسته شدن و پاشدن که برم در یخچال رو باز کنم ....
خوابیدن روی جزوه و کتاب
معلمه پدرشاگردش رو احضار میکنه مدرسه
فرداش پدره میاد میگه چی شده؟مشکل چیه؟
معلمه میگه بچه ی شما خیلی خنگه..!
پدر:یعنی چی؟
معلم:الان بهتون میگم..نگاه کنید...
به شاگردش میگه برو ببین من تو حیاط مدرسه ام؟پسره میره و میادمیگه نه خانم معلم توحیاط نبودید
معلم میگه شایدتودفترمدیر ام برو اونجا رو ببین پسره دوباره میره ومیاد میگه نه خانم اونجا هم نبودید...
معلم به پدرپسره میگه ببینید..ببینیدچقدر بچتون خنگه...
پدر میگه: خب شاید رفتی مرخصی
برای دومین هفته متوالی دو شبکه سراسری سیما پنجه در پنجه هم می اندازند و رقابت دارند بر سر پخش یک رویداد ورزشی. جمعه از ساعت ۷ شب مراسم قرعه کشی جام جهانی آغاز می شود. همزمان برنامه ۹۰ برای اولین بار در سال های اخیر مسئول پخش چنین ویژه برنامه ای شده است. اگر تا قبل از این رخدادهای اینچنینی در ویژه برنامه هایی مستقل پوشش داده می شد ، این بار مدیریت شبکه ۳ سیما خیلی جدی «۹۰ » را مسئول پخش این برنامه کرده است.
آنها هفته قبل هم به بهانه حضور میلانی ها در تهران یک ویژه نامه مستقل تهیه کردند. ویژه برنامه ای که دقیقا همزمان بود با پخش برنامه ورزشی شبکه دوم سیما . برنامه هایی که تولیدشان سبب شد تا بازار دلالی برای آوردن ستاره های میلان به تلویزیون داغ شود.
ارقام چند ده هزار دلاری که اولین بار در فضای رسانه های ایران پیچید حاصل از همین رقابت درون تلویزیونی بود . چیزی که محمد رویانیان مدیر پرسپولیس هم به آن اشاره داشت . او همان زمان گفت:« این همزمانی دو برنامه و رقابت برای دعوت از مهمانان ، این اتفاق را دامن زد .» این بار البته شرایط متفاوت است. صدا و سیما یک خروجی مشخص برای پخش تصاویر دارد. پخش تصاویر تنها با ضوابطی است که از سوی مسئول مربوطه در اختیار شبکه ها قرار می گیرد اما همزمان قرار است دو برنامه سراسری به پخش این تصاویر بپردازند. البته پیش از این هم اتفاق افتاده است که چند شبکه سراسری کی سخنرانی خیلی مهم مثل سخنرانی رئیس جمهوری در سازمان ملل را همزمان پخش کنند. حالا اما برای ورزش چنین بازار داغ رقابتی ایجاد شده است. دو برنامه به دنبال دعوت از مهمانان هستند. ابوالفضل اکبری تهیه کننده ورزش از نگاه دو می گوید:« ما این تصاویر را پخش همزمان می کنیم . مهمان برنامه مان هم محمد دادکان است. » در طرف دیگر هم فردوسی پور از دوشنبه شب اعلام کرد این برنامه روی آنتن می رود و قرار است مهمانان ویژه ای داشته باشند. پر بیننده ترین برنامه ورزشی ۱۰ ساله اخیر سیما اما چطور مسئول پخش این ویژه برنامه شده است؟ حسین ذکایی دبیر شورای عالی ورزش سیما در این باره می گوید:« به هر حال این برنامه چون با حضور تیم ملی کشورمان است ، ۹۰ هم مسئول بررسی و تحلیل بازی های ملی است ، به طور مشخص این مسئولیت در اختیار گروه سازنده ۹۰ قرار گرفته است. تصاویر هم تا حد امکان روی انتن می رود چون بر اساس ضوابط کشور ما نمی توانیم هر تصویری را روی آنتن ببریم.»
تقریبا تصاویری از برزیل روی آنتن دو شبکه می رود ، یکسان است . این رقابت بین دو برنامه درحالی داغ شده که هنوز ۹۰ درصد مخاطبانی چند برابری دارد. این قدر بیشتر که هنوز هیچ یک از دیگر برنامه های ورزشی سیما حاضر نیستند تعداد شرکت کنندگان در مسابقه های پیامکی شان را به نمایش بگذارند اما مرز پیامک های ۹۰ برای هر برنامه از ۲ میلیون نفر هم می گذرد!
با این وجود به نظر می رسد رقابتی شدید میان مدیران دو شبکه ۲ و ۳ سیما ایجاد شده است . ذکایی البته چیزی در این باره نمی گوید:« در این باره باید از آقای زین العابدین بپرسید که مسئول شورای ورزش سیما هستند. البته همه برنامه های ورزشی سیما زیر نظر شورای ورزش هستند. اما درباره این مسائل بهتر است از شخص آقای زین العابدین بپرسید.»
این رقابت شدید البته در شرایطی است که شبکه تخصصی ورزش سیما همچنان هیچ سهمی از این رقابت درون شبکه ای ندارد و احتمالا همزمان با این رویداد مهم باید تصاویر قدیمی از دیگر ورزش ها پخش کند!
این روزها فوتبالی ها مشغول گمانه زنی در خصوص گروه های احتمالی که ایران ممکن است در آن قرار بگیرد، هستند.
2 روز مانده به قرعهکشي جامجهاني و پیش بینی ها در خصوص این مراسم ادامه دارد. همانطور که ميدانيد فيفا 4 گلدان براي اين بازيها در نظر گرفته و از هر گلدان يک تيم همگروه ايران خواهد شد.
گلدان (1) اسپانيا، آلمان، آرژانتين، کلمبيا، بلژيک، اروگوئه، سوئيس و برزيل
گلدان (2) ساحل عاج، غنا، الجزاير، نيجريه، کامرون، شيلي، اکوادور و فرانسه
گلدان (3) آمريکا، مکزيک، کاستاريکا، هندوراس، ژاپن، کره، استراليا و ايران
گلدان (4) هلند، انگليس، ايتاليا، پرتغال، يونان، بوسني، کرواسي و روسيه
* بهزاد داداشزاده
اروگوئه
ايران
اکوادور
بوسني
* بيژن طاهري
اسپانيا
ايران
کامرون
کرواسي
* عادل فردوسيپور
برزيل
ايران
مکزيک
روسيه
* حميد استيلي
...
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
سلام به آقای خوبم، سلام به مولای عزیزم، سلام به امام رئوف و مهربانم، سلام به خورشید تابان خراسان، سلام به گنبد طلاییت، سلام به کبوترهای حرمت و سلام به زائرهای عاشقت.
قلم را روی کاغذ نهادم تا شاید این بار قلم روی آن حرکت کند و خودش حرف های دل مرا به امام رضا بنویسد. هزاران بار نوشتم، هزاران بار گفتم، اما باز نشد. نتوانستم به قولی که به تو دادم وفا کنم، بگو چه کار کنم، کجای کارم اشتباه است .
هر وقت حاجتی دارم مهمان حرمت هستم آن قدر دخیل می بندم تا حاجتم روا شود.
چقدر ماه های خدا عجیب است دوازده ماه به نیت دوازده امام، زیاد نمی توانم این را بگویم چون کار خدا با حکمت است و عقل ناقص و ناتوان من قادر به بیان آن نیست. محرم الحرام اجازه ی ورود به ماه حسین است تا ایشان اذن دخول ندهند قطره اشکی ریخته نمی شود و آخر صفر هم با شهادت غریب الغربا . واقعا غریب به چه معناست... غریبه کیست... ؟
غریب یعنی دور از وطن، دور از خانه ...{ غریب از ریشه غ رب ، بر وزن فعیل به معنای دور است}.
هنگامی که مسلم وارد کوفه شد غریب بود، امام حسین در کربلا غریب بود و اما شما آقای من که غریب خراسان هستی .
لحظه های آخر منتظر دیدن عزیز دلت بودی، چقدر زیبا نام جوادت را می بردی. وقتی سرت بر روی پایش بود چقدر آرام بودی، دست های گرم جوادت، وجود تو را روشن کرد با نگاهت فهماندی وقت رفتن و جدایی است. چه لحظه ای بود وداع آخرت.
اما چه بگویم از نیزه های شکسته، تیرهای در هم فرو رفته، شمشیرهای بالا رفته، بدن ارب اربای اکبر، خم شدن کمر حسین، ناله دل زینب، اشک چشم رقیه، ...
عجب حال و هوایی داشت وداع کربلا، مولای من آیا آن لحظه هم دیدن بدن پاره پاره اکبر دل حسین را آرام کرد؟ آیا سر او را به دامن گرفت و بوسه بر پیشانی اکبر زد دلش روشن شد؟ چه بگویم که نتوانست روی پاهایش بایستد. خدایا حسین را مدد کن ،... یاری اش کن خدایا قوت قلبش زینب را برسان، ...
- هراسان کنار برادر آمد آرام دل زینب، نبینم خم شدن کمرت را، نبینم اشک چشمانت را، جان زینب حرفی بزن تا دلم آرام شود ...
هر وقت خواستم چیزی بگویم خجالت کشیدم بیان کنم، ابهت حرمت ، زیبایی بارگاهت، تقدس نگاهت مرا از گفتن حرفم عاجز کرد.
چقدر زیباست گنبد زرد طلایی ات که از دور حکایت می کند در این شهر عزیزی مهمان است. برق طلایی زرد گنبدت روشنی چشمم است، پرچم روی حرمت نوازش صورتم است، صدای نقاره ها چنان در هوا پخش می شود که هر کسی را مست تو می کند.
و اما چه بگویم از زائران حرمت که با پای پیاده مسافت ها را طی می کنند و برای دیدنت لحظه شماری می کنند.
عجب صفایی دارد پنجره فولادت که بارها ، بارها دلم را به آن گره زدم و خواستم تا یاری ام کنی، من گدای در خانه ات هستم. نکند این گدا را رها کنی، یا امام رضا با دلم به سویت آمدم، آقا مرا میخری...؟
و اما از کاسه های طلایی سقا خانه ات که وجود مان را شاداب می کند، آبش، دل ما را جلا می دهد. مولای من، سرور من حرف های مرا می شنوی؟ هر بار که حرمت آمدم اذن دخولم باب الجواد بود ، جان مادرت زهرا دستم را بگیر، مرا کربلایی کن، عاشق و شیدای حسین کن.
اذن ورود کربلا با امضای تو صادر می شود، رضا جان، عزیز دل زهرا بیا ضامن ما شو، ای ضامن آهو.
چقدر زیبا گفتی به شکارچی: اجازه بده که این آهو برود او مادر است بچه هایش منتظر هستند، من ضامن او می شوم. شکارچی سرش را پایین انداخت و گفت آقاجان مرا شرمنده نکنید من که هستم که شما از من مهلت می خواهید من او را به حق شما آزاد می کنم.
ای خورشید خراسان بتاب، که از تابیدنت دلمان روشن شود. دلم را به پنجره ات، آقا ببین گره زدم، مولا نذار دست خالی از در خانه ات بروم. تو را قسم می دهم به وفای کفترای حرمت، همان کفترایی که هر روز دور حرمت می چرخند و بال هایشان را به گنبدت می چسبانند، منم می خواهم کفتری باشم که تو من وهوا کنی.
امام رضا اگر در نامه ی این حقیر خطایی دیدی خودت عفو کن. این نامه را از طرف همه ی زائرهای عاشقت که دلشان برای دیدن حرمت پر می زد نوشتم، چقدر دلمان می خواست این روزها خراسان بودیم کنا پنجره فولادت تا صبح ذکر رضا میگرفتیم.
هر نامه جوابی دارد من هم منتظر جوابت هستم تا انشاالله مرا به عنوان خادمت قبول کنی. آخر کلامم را با شعری از شاعری تمام میکنم که حقیقتا زیبا گفت:
دوست دارم صدات کنم توام منو صداکنی دوست دارم نگات کنم توام منو نگاه کنی
دل من زندونیه تویی که تنها می دونی قفس و وا کنی و پرنده رو رها کنی
قربون چشات برم از را ه دوری اومدم جای دوری نمیره اگه به من نگاه کنی
صد هزار دفعه شده پای ضریح زار می زنم تا دلت یه بار بسوزه دردمو دوا کنی
دوست دارم که ازحالاتاصبح محشر همیشه من همش رضابگم توام من و رضا کنی
آقاجان این چند بیت شعر را که نمی دانم شاعرش کیست تقدیم به شما می کنم. ان شاالله مورد قبول شما بشود برایمان دعا کنید که واقعا به دعای شما نیاز داریم. رضا جان این نامه را با عشق وجودم نوشتم که تقدیم شما می کنم که ان شاالله به دستتان برسد.
فرستنده:برگ برنده
گیرنده:شهر مقدس مشهد، حرم، برسد به دست امام رضا(ع)ضامن آهو
يکی از اثرات محبت شما در زندگی من , نه بهتر است بگويم در زندگی ما , غمی است که برپيکره روح و روانمان کشيده شده و در اعماق وجودمان نفوذ کرده است .
هر عيدی که فرامی رسد بنا است که ما بخنديم ؛ خوشحال باشيم و شادی کنيم و ما نيز می خواهيم در اعياد چنين باشيم ؛ اما چه کنيم که غيبت تو خنده را به ما حرام کرده است .
سرورم : ما درخوشحالی شما خوشحاليم اما در اعماق درونمان چنان غمی نهفته است که حتی الفاظ قادر نيستند بر پيکره اش لباس شوند .
ادامه مطلب:...
روز گذشته، کریستیانو رونالدو در حالی موفق شد عنوان بهترین بازیکن فصل 2012/13 لالیگا را از آن خود کند، که لیونل مسی و رادامل فالکائو دیگر نامزدهای کسب این عنوان بودند. بدین ترتیب، رونالدو برای دومین بار موفق شد مسی را در مسیر فتح این عنوان ارزشمند کنار بزند و بهترین بازیکن لالیگا لقب بگیرد.
رونالدو این جایزه را - احتمالا - به دلیل کسب مقام دومی در لیگ (با 15 امتیاز کمترین از بارسا؛ یعنی بیشترین اختلاف در تاریخ!) و نائب قهرمانی در جام حذفی از طرف روزنامه مادریدی مارکا دریافت کرد تا مسی با 46 گل زده (دارنده عنوان ال پیچیچی؛ آقای گل اسپانیا) و قهرمانی 100 امتیازی لالیگا، و همچنین فالکائو با شکست رئال مادرید در فینال جام حذفی و فتح این جام، یارای رقابت با او را نداشته باشند.
ارزشگذاری اعتبار این جایزه و فرایند انتخاب آن با شما! فقط ناخودآگاه به یاد ماجرای آن احساس فروخفته - بگذارید همچنان نگوییم عقده! - افتادم که انگار چنان بر پیشانی مادرید نقش بسته، که حتی حرفه ای ترین - لااقل به طور ظاهری - خبرنگاران و فعالان مطبوعاتی آنها نیز برای کمی آرام کردن خود، دست به چنین نمایشهای مضحکی می زنند که چیزی جز پوزخند سخره آمیز جهانیان را به همراه نخواهد داشت! البته شاید همان منطق مادریدی پشت این انتخاب باشد که بازیکنی «بدون هیچ افتخار» را شایسته دریافت توپ طلا می داند!

به نقل از سایت مصاف با شیطان بعد از پخش آهنگ دلتنگ به مناسب محرم , یک شخص مسیحی به نام ویلیام این نامه را برای حامد زمانی مینویسد مکاتبه بسیار زیبای حامد زمانی و ویلیام را در ادامه بخوانید.
برای ویلیام
سلام
نوشته بودی که:
“شاید یه دوست جدید…به نام ویلیام
من با این اهنگ دلتنگ خیلی از عقایدم عوض شد
من از هموطنای شما هستم اما با دین مقدس مسیحیت داستان از تقریبا نزدیکای محرم شروع میشه که این بار بیلیتم رو پرت کردم توی سطل اشغال و راهی قم شدم به جای امریکا…گفتم امسال برا امتحان ببینم که شما تو این ماه برا امام حسین چیکار میکنید اومدم هتل توی قم تا حالا قم نیومده بودم دسته های عزا نوحه سینه …هرشب میزدم بیرون تا ببینم ..یه شب ناخوداگاه دیدم دارم سینه میزنم شب هفت بود…شاید بد باشه ولی مینویسم من هرسال همین موقع میرفتم امریکا تا محرم رو نبینم امریکا هم بود خیابوناای مختلف مخصوصا منهتن ولی من بیرون نمیومدم دیر متوجه این عشق و شور شما شدم الان دیگه با این که ۳۰ساله ایرانیم به جز زمانی که بچه بودم.
با شما اشنایی کمی دارم فقط اهنگ مرگ بر… رو شنیدم تا اینکه برگشتم تهران اهنگ دلتنگ رو شنیدم این اهنگ با من چیکار کرد رو نمیدونم ولی امید دارم منو هم مثل حر ببخشه.درباره حر هم خوندم شاید….ولی این اهنگ تو منو عوض کرده فقط اینو میدونم دوستم میگه برو کربلا ولی یه حسی بهم میگه شاید هنوز زود باشه.
بازم میام…”
…………………………………………………………………………………………………………
برقی از منزل لیلی بدرخشید…
شاید یه دوست؟؟ نه… ما هممون به رسم اربابمون رفیق بازیم: انی سلم لمن سالمکم…
وقتی پای رفیق بازی میونه دیگه حرف حرف دله… پس معلومه که اینجا فقط به دل نگاه میکنن…اونم هر چی شکسته تر…قیمتی تر!
در کوی ما شکسته دلی میخرند و بس… بازار خودفروشی از آن سوی دیگر است!
یه دستی رو سرت کشیده شده داداش!
بهت نگاه کردند… اونم به قصد خرید…
همون نگاهی که تو همین محرم همه خودشونو میکشن تا یکی از این نگاها نصیبشون بشه… میبینی که؟ این همه آدم تو اقصا نقاط دنیا… سینه میزنن… زنجیر میزنن… گریه میکنن… نذری میدن…پول خرج میکنن…خون میریزن… میخونن… مینویسن…همه…فقط برای جلب یه نگاه…مگه این نگاه چیه؟؟؟ چقدر ارزش داره؟؟؟ چقدر شیرینه؟؟؟
نگاه یه معشوقی که از همه ی معشوقای عالم سره… که اگه از من بپرسن میگم: کل هستی به یمن وجودش دایره و نفس میکشه…
پس اولا بدون که کی نگات کرده…
دوما از خودت بپرس: برای چی؟؟؟ چرا من؟؟؟
هیچ چیزی بی حکمت نیست و توی این وادی هیچ نگاهی بیهوده نیست… اگر با من نبودش هیچ میلی…چرا ظرف مرا بشکست لیلی؟ ها؟
این داستانی که تعریف کردی یه داستان معمولی نیست که بتونی ساده از کنارش رد شی… نه!
حتما یه چیزی ازت میخواد! و هیچکس بهتر از خودت جواب این سوالو نمیدونه!
وقتی نگات میکنن یعنی با دلت کار دارن… وقتی عاشق شدی و از روی عشق تصمیم گرفتی… هیچ چیز نمیتونه تصمیمتو عوض کنه… و همیشه اونایی تا تهش میمونن که با دل اومدن جلو…
دوست تو/حامد زمانی
«هنوز خودم نیز معتقدم صدایم خوب نیست و دیگران به صدای من عادت کردهاند و در واقع شده آش کشک خالهشان؛ ضمن اینکه هیچوقت هم ادعا نداشتم که صدای خوبی دارم و هرکس گفته صدایم خوب نیست حق داشته است».
این جملات بخشی از صحبتهای عادل فردوسیپور - گزارشگر فوتبال و مجری و تهیهکنندهی برنامه «نود» - است که در یک گفتوگوی صمیمی با مهران دوستی در برنامهی «رادیو من» عنوان میشود. مهران دوستی مجری پس از احوال پرسی با عادل فردوسیپور به او میگوید: چه شود اگر تو نیز به «رادیو من» بیایی و بخش فرهنگی آن را اجرا کنی. خیلی جذاب میشود، میگویند عادل فردوسیپور فقط فوتبال؛ اما عادل اهل خواندن رمان است، فیلم زیاد میبیند و گاهی نقد مینویسد، اینها خیلی جذاب است و فردوسیپور به شوخی جواب میدهد: او شخص دیگری است، من نیستم.
مهران دوستی خطاب به فردوسیپور عنوان میکند: میگویند یک روز به تو گفتند که صدایت خوب نیست و گوشخراش است، آن زمان چند سال داشتی؟ فردوسیپور تاکید میکند: هنوز هم همین طور است.
دوستی قبل از اینکه فردوسیپور کاملا به این سوال پاسخ دهد بیان میکند: من همیشه گفتهام ممکن است عادل سین و شین بزند اما طوری جذاب گزارش میکند که آدم اول به صدا میخ میشود، بعد به گزارش و بعد هم به خود فوتبال.
او دوباره میپرسد: زمانی که گفتند صدایت برای گزارش خوب نیست ایستادی و ادامه دادی چرا؟ و مجری برنامهی «نود» پاسخ میدهد: راستش هنوز هم خودم میگویم صدایم خوب نیست اما بندگان خدا به صدای من عادت کردند و مجبورند صدای من را بشنوند و در واقع صدا من آش کشک خالهشان شده است و کاری از دستشان برنمیآید، اوایل زیاد میگفتند صدایت خوب نیست، کاملا هم حق داشتند و من هیچ وقت ادعا نداشتم که صدایم خوب است.
دوستی در ادامهی گفتوگوی خود با فردوسیپور به تدریس او در دانشگاه، ترجمه آثار، گزارشگری و تهیهکنندگی او نیز اشاره میکند و میگوید: برنامهی «نود» به عنوان یکی از بهترین برنامههای چند دهه اخیر در ایران شناخته شده است و تو با مدرک مهندسیایت هم کارهایی انجام میدهی پس وقتت چه زمانی آزاد است؟ و فردوسیپور پاسخ میدهد: آنقدر سرم شلوغ است که وقت آزاد خیلی کم پیدا میشود اما چارهای نیست باید ببنیم تا کجا میکشیم که راه بیاییم.
همچنین دوستی با بیان اینکه مردم فردوسیپور را خیلی دوست دارند، خاطرنشان میکند: «نود» یکی از معدود برنامههای بحثبرانگیز و چالشی و بسیار زیبا در حوزهی فوتبال است که میتواند برای برنامههای دیگر یک کلاس درس باشد. من همیشه گفتم اگر مثل برنامه «نود» و عادل فردوسیپور در برنامهی «هفت» پیرامون مسایل سینمایی حرف میزدند، عادل یک رقیب گردن کلفت در حوزهی سینما تحت عنوان برنامه «هفت» پیدا میکرد.
وی خطاب به فردوسیپور عنوان میکند: در بعضی از برنامههایت تخته گاز میروی، بعضیها میگویند عادل این کار را میکند تا مدیران یا افراد پشت خط یا در برنامه حرفی برای گفتن نداشته باشند، بعضیها هم میگویند عادل از حقوق فوتبالیها حمایت میکند، نظر خودت چیست؟
فردوسیپور در پاسخ به این پرسش میگوید: من فکر میکنم...
نگاهم رو به سمت تو، شبم آیینه ی ماهه
دارم نزدیکتر میشم، یه کم تا آسمون راهه
به دستای نیاز من، نگاهی کن از اون بالا
من این آرامش محضو، به تو مدیونم این روزا
خدایا دوستت دارم، واسه هر چی که بخشیدی
همیشه این تو هستی که، ازم حالم رو پرسیدی
بازم چشمامو می بندم، که خوبی هاتو بشمارم
نمی تونم فقط میگم، خدایا دوستت دارم
تو دیدی من خطا کردم، دلم گم شد دعا کردم
کمک کن تا نفس مونده، به آغوش تو برگردم
تو حتی از خودم بهتر، غریبی هامو می شناسی
نمی خوام چتر دنیا رو، که تو بارون احساسی
خدایا دوستت دارم، واسه هر چی که بخشیدی
همیشه این تو هستی که، ازم حالم رو پرسیدی
بازم چشمامو می بندم، که خوبی هاتو بشمارم
نمی تونم فقط میگم، خدایا دوستت دارم
اینقدر نگوییم گل ها خار دارند،بگوییم خارها گل دارند.
----------------------------------------------------------
-قدر زمان حال را بدانید که گذشته هرگز برنمی گردد و آینده شاید نیاید.(گالیله)
----------------------------------------------------------
-دانشگاه تمام استعدادهای افراد از جمله بی استعدادی آن ها را آشکار می کند.(آنتوان چخوف)
----------------------------------------------------------
-اگر صخره در مسیر رود نبود ،رود هیچ آوازی از خود سر نمی داد.
----------------------------------------------------------
-افراد شجاع فرصت می آفرینند .ترسوها و ضعفا منتظر فرصت می نشینند.(گوته)
----------------------------------------------------------
-هیچ می دانی فرصتی که از آن بهره نمی گیری ،آرزوی دیگران است.(جک لندن)
----------------------------------------------------------
-آیا می پنداری که جسم کوچکی هستی ؟ولی درون تو جهان بزرگی نهفته است.(امام علی علیه السلام)
----------------------------------------------------------
-آنچنان کار کن که گویی تا ابد زندگی خواهی کرد و آنچنان زندگی کن که گویی همین فردا
خواهی مرد.(حدیث شریف)
----------------------------------------------------------
-هر انسانی مرتکب اشتباه می شود ؛اما فقط انسان های احمق اشتباه خود را تکرار می کنند.(سیسرون)
----------------------------------------------------------
-خداوند از ما نمی خواهد کارهای بزرگ را به ثمر برسانیم .او فقط از ما می خواهد کارهای
کوچک را با عشقی شگرف انجام دهیم.(مادر ترزا)
----------------------------------------------------------
-تمامی آنچه بدان نیاز دارید تا به وسیله آن به رویاهای خود جامه عمل بپوشانید، هم اکنون
از آن شماست.
----------------------------------------------------------
-اگر تو نمی توانی باور کنی ،برای کسی که باور دارد همه چیز امکان پذیر است.(انجیل)
---------------------------------------------------------
-مشکلات مانند دست اندازهای جاده کمی از سرعتتان کم می کند، اما از جاده صاف بعد
از آن لذت خواهید برد .زیاد روی دست اندازها توقف نکنید. به حرکتتان ادامه دهید.
----------------------------------------------------------
-هیچ وقت به خدا نگویید من یک مشکل بزرگ دارم ،به مشکلتان بگویید من یک خدای
بزرگ دارم.
----------------------------------------------------------
-چه بسیارند کسانی که به هنگام غروب آفتاب چنان می گریند که ریزش اشک ها مانع از دیدن ستاره ها می شود.
----------------------------------------------------------
-انسان مانند زمین است.برای رسیدن به خوشبختی باید سختی بکشد.زیرا اگر زمین سختی زمستان را نکشد ،بهار نمی شود.
----------------------------------------------------------
-صاحب همت در پیچ و خم های زندگی هیچ گاه با یاس و استیصال روبه رو نخواهد شد.(ناپلئون بناپارت)
----------------------------------------------------------
-کسی که شهامت قبول خطر را نداشته باشد، در زندگی به مقصود نخواهد رسید. (محمد علی كلی)
----------------------------------------------------------
-اگر در قدم اول موفقیت نصیب ما می شد، سعی و عمل دیگر معنایی نداشت.(موریس مترلینگ)
----------------------------------------------------------
ادامه مطلبو از دست ندید...
» اگر اسکلت از بالای دیوار به پائین بپرد چه می شود ؟
- هیچ وقت اینکار را نمی کند ، چون جگر نداره
» ژاپنی ها به گوساله چه می گویند ؟
- نی نی گاوا !!
» فرق بین عینک و تفنگ چیست ؟
- عینک را می زنند و می بینند ولی تفنگ را می بینند و می زنند
.
» دندان کرسی چه فایده ای دارد ؟
- در زمستان ما را گرم می کند
» چرا آب هنگام جوشیدن قل قل می کند ؟
- چون میکروبهای آن می سوزند و فریاد می کشند
» اگر قلب کسی ایستاد چه می کنیم ؟
- برایش صندلی می گذاریم
» اگر یک زنبور داخل دهان گربه رود ، گربه چه می گوید ؟
- میوز …… میوز
» چرا دوچرخه خودش نمی تواند بایستد ؟
- چون خیلی خسته است.
» چطور میشود چهار نفر زیر یک چتر بایستند و خیس نشوند ؟
- وقتی هوا آفتابی باشد.
» چطور می توان یک پرنده را به راحتی کشت ؟
- آن را از بالای صخره به پائین پرتاب می کنیم.
» چرا بعضی ها نمی توانند یخ درست کنند ؟
- چون همیشه دستور العمل تهیه را فراموش می کنند.
خــداوندا
دست هایم خالی است و دلم غرق آرزو
با قدرت بیکرانت ، یا دست هایم را قوی کن
یا دلم را خالی از آرزو
بسم الله الرحمن الرحیم
قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ اللَّهُ الصَّمَدُ لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ وَلَمْ يَكُن لَّهُ کُفُـواً أَحَدٌ
بسم الله الرحمن الرحیم
قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ اللَّهُ الصَّمَدُ لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ وَلَمْ يَكُن لَّهُ کُفُـواً أَحَدٌ
بسم الله الرحمن الرحیم
قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ اللَّهُ الصَّمَدُ لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ وَلَمْ يَكُن لَّهُ کُفُـواً أَحَدٌ
جوابش توی ادامه مطلب...
لاستیك قلبمو با میخ نگات پنچر نكن
*
بوق نزن ژیان میخورمت
*
بر در دیوار قلبم نوشتم ورود ممنوع
عشق آمد و گفت من بی سوادم
ادامه مطلب رو از دست ندید...
مردها نامردترین موجوداتند !
تا زمانی عشق می ورزند که بدانند زن اسیر آنها نشده
و هنگامی که قلب زن را تسخیر کردند با تمام مردانگی ناجوانمردی می کنند .
دکتر علی شریعتی
نباید نوشابه را با آبنباتهای جوشان خورد
این یکی از آن باروهای رایج نادرست است که خیلی زبان به زبان گشت و حتی در دنیای مجازی هم سر و صدای زیادی به راه انداخت. یک شایعهای در دنیای مجازی پیچید که «Pop Rocks» یکی از ستارههای تلویزیونی آمریکا به دلیل خوردن همزمان نوشابه و آبنبات جوشان جان خود را از دست داده است. اما واقعیت این است که این پسربچهی معروف هنوز زنده است. این شایعهی آمریکایی فقط یک شایعه و از نوع دروغ آن است. تولیدکنندگان آبنبات آمریکایی نیز تلاش زیادی برای رفع و رجوع این شایعه که در مطبوعات آمریکای منعکس شده بود انجام دادند. اما با این حال این شایعه به یک باور رایج بین مردم تبدیل شد و برای پایان دادن به آن زمان زیادی لازم است. گاهی این باورهای رایج و نادرست را نمیتوان به هیچ عنوان تغییر داد. اما باید بدانید که مصرف نوشابه و آبنباتهای جوشان هیچ خطری برای سلامتی ندارد. هر چند توصیه میکنیم تا جایی که میشود از مصرف زیاد نوشابه بپرهیزید چون چیزی جز چاقی، دیابت نوع 2 و پوکی استخوان برایتان به ارمغان نخواهد داشت.
سال زمان لازم است تا آدامس قورت دادهشده هضم شود
حتماً شما هم این را شنیدهاید که نباید آدامس را قورت داد چون سالها طول میکشد تا هضم شود. اما این باور رایج نادرست است. حتی چسبناکترین آدامسها هم به دستگاه گوارش نمیچسبند و...طرف به انگلیسیه میگه اسمت چیه؟میگه وات هستم ، جیمز وات...
انگلیسیه میپرسه اسم تو چیه؟ طرف میگه باس هستم ، عـَب باس!
زن:غذا خوردی ؟
مرد:غذا خوردی ؟
زن:دارم از تو میپرسم
مرد:دارم از تو میپرسم
زن:ادای منو در میاری ؟
مرد:ادای منو درمیاری ؟
زن:بریم خرید ؟
مرد:غذا خوردم
بقیه عکسا توی ادامه مطلبه...
تیم ملی فوتبال ساحلی ایران که با قهرمانی در آسیا خود را به عنوان یکی از قدرت های این رشته مطرح کرد در مسابقات جام بین قاره ای و در حضور ابرقدرت های این رشته نیز قهرمان شد.
شاگردان اکتاویو برزیلی در مرحله مقدماتی در سخت ترین گروه ممکن با سه تیم قدرتمند روسیه، برزیل و ایتالیا همگروه شدند و خیلی ها ایران را تیم اخر جدول این گروه پیش بینی می کردند اما ملی پوشان ایران هر سه تیم را شکست دادند و به عنوان سرگروه به مرحله بعد رسیدند.
دست به کار شوید
مناجات خود را با خدا با سایت برگ برنده در قسمت نظر ها در میان بگذارید
به بهترین مناجات هدیه تعلق میگیرد
دو سال قبل، زمانی که لیونل مسی - که خوشایند مادریدی ها باشد یا نه، بهترین بازیکن دنیای فوتبال و چه بسا تمام تاریخ است - سومین توپ طلایش را با شایستگی و با خلق رکورد خیره کننده 50 گل در لالیگا بدست آورد، عده ای این انتخاب بازیکنان و مربیان فوتبال را با این استدلال که مسی هیچ عنوان تیمی بدست نیاورده است، زیر سوال بردند. همان ها که امسال عاجزانه تلاش می کنند رونالدو را در کنار مسی (فاتح بهترین لالیگای تاریخ و ال پیچیچی) و ریبری (فاتح هر سه جام معتبر) شانس اول کسب این عنوان بدانند.
مرور روند وقایع سالهای اخیر، این احساس فروخفته - نگوییم عقده بهتر است - را بهتر تشریح می کند. رونالدو همواره بازیکنی بوده با آماری مناسب و یکی دو ویژگی منحصر به فرد در زمین فوتبال (مثل سرعت بالا یا قدرت شوتزنی) که بهره گیری از مسائل غیر فوتبالی - که بهتر از من می دانید! - در شهرت و محبوبیت فعلیش نقشی اساسی ایفا کرده اند. اما او همواره یک شماره دو بوده است و نه بیشتر. و دلیل آن هم تنها حضور ستاره ای فوق زمینی است، به نام لیونل مسی.
شاید مسی نتواند با سرعت رونالدو بدود یا با قدرت او شوت بزند، اما او بازیکنی است که از مغز به جای ماهیچه های قدرتمند استفاده می کند. شرح ویژگی های خارق العاده مسی در دنیای فوتبال، قطعا به لیستی بیش از تعداد انگشتان دو دست بسط پیدا می کند. به همین دلیل بوده که آنها که فوتبال را به خاطر فوتبال دوست دارند، نه ابروی تمیز و لبخند ژکوند در کنار فلان برند شامپو، هیچ وقت رونالدو را در سایه مسی ندیده اند. اما انگار امسال مصدومیت مسی، فرصت عقده گشایی را فراهم آورده است!
خدا کند امشب در اندوه تنهایی و غربتی که در شهر سایه افکنده شام کسی غریبانه نباشد
یا کسی نباشد که شب را با بغضی فشرده در گلو صبح کند
خدا کند امشب این نجواهای غمگینی که از آسمان شهرم به آسمان میرود مرهمی باشد بر درد های آن کودکان نازنینی که از پس این روزهای درد آلود اکنون در گوشه خرابه بغضشان در گلو می شکند
خدا کند این شب صبح شود . این شب که اندوه بار ترین شب سال است
خدا کند کودکان دلشکسته ِ کودکان غمگین امشب را به یاری دلداری های عمه تا صبح طاقت بیاورند
بار خدایا کمک کن این شمعی که این شبها تو خرابه دلمون روشن شد لا اقل تا سال آینده روشن بمونه .
انها که رفتند کاری حسینی کردند و ما بیچارگان که مانده ایم باید کاری زینبی کنیم وگرنه یزیدی هستیم
مترسک را دار زدند به جرم بوسیدن کلاغ
تا مبادا تاراج مزرعه را به بوسه ای فروخته باشد...
راست گفتی سهراب:
"این جا قحطی عاطفه است"
چایت را تلخ بخور
وقتی شیرین هم اسطوره ایست که هم زمان دو قلب را تسخیر می کند......
نزديك شب عاشورا، امام حسين عليه السلام ياران خود را به گرد خود آورد، امام سجاد عليه السلام مىفرمايد: من با اينكه بيمار بودم، نزديك شدم ببينم پدرم به آنان چه مىگويد، شنيدم رو به اصحاب كرد و پس از حمد و ثنا فرمود:
«اما بعد و انى لا اعلم اصحابا اوفى ولا خيرا من اصحابى و لا اهل بيت ابر ولا اوصل من اهل بيتى فجزا كم الله عنى خيرا ... ».
برادران و پسران و برادر زادگان و پسران عبدالله بن جعفر و زينب عليها السلام به پيش آمدند و گفتند: براى چه اين كار را بكنيم؟ براى اينكه بعد از تو زنده بمانيم؟ هرگز، خداوند آن روز را براى ما پيش نياورد.
حضرت عباس عليه السلام به عنوان نخستين نفر سخنانى به اين مضمون گفت، و بعد از او ديگران نيز چنين گفتند.
امام حسين عليه السلام به پسران عقيل رو كرد و فرمود:«اى پسران عقيل! كشته شدن مسلم عليه السلام بس است، پس شما برويد، من اجازه رفتن به شما دادم».
آنها عرض كردند: «سبحان الله!» آنگاه مردم درباره ما چه مىگويند، ما بزرگ و آقا و عموى خود را كه بهترين عموهايمان بود به خود واگذاريم و يك تير باهم نينداختيم و يك نيزه و شمشير به كار نبرديم، و ندانيم كه به سرشان چه آمد؟ نه هرگز ما چنين كارى نخواهيم كرد، بلكه ما جان و مال و زن و فرزند خود را فداى تو مىسازيم، و در ركاب تو مىجنگيم تا به هر جا رفتى ما نيز همراه تو باشيم.
«فقبح الله العيش بعدك».
در ميان ياران غير بنى هاشم، مسلم بن عوسجه برخاست و گفت: آيا ما از تو دست برداريم؟ آنگاه ما چه عذر و بهانهاى در مورد حق شما به پيشگاه خدا ببريم؟ آگاه باش به خدا دست از تو بر نمىدارم تا نيزه به سينه دشمن بكوبم، و آنها را به شمشير بزنم تا قائمه شمشير در دستم مىباشد و گرنه سنگ به سوى آنها پرتاب كنم، سوگند به خدا دست از تو بر نمىدارم تا خدا بداند كه ما حرمت پيامبرش را درباره تو رعايت نموديم و اگر مرا هفتاد بار در راه تو بكشند و بسوزاند و زنده كنند تا دم آخر با تو هستم تا چه رسد به اينكه يك كشتن بيش نيست، و آن كشتن در راه تو كرامتى است كه هرگز پايان ندارد.
پس از او «زهير بن قين» برخاست و گفت: «سوگند به خدا دوست ندارم كشته شوم سپس زنده گردم، دوباره كشته شوم تا هزار بار و خدا به وسيله كشته شدن من از كشته شدن تو و جوانان از خاندانت جلوگيرى نمايد»
گروهى از ياران نيز همين گونه سخن گفتند، امام از همه تشكر كرد و براى همه دعا نمود و به خيمه خود بازگشت.
نيز روايتشده: امام حسين عليه السلام به ياران خود فرمود: خداوند جزاى خير به شما عطا فرمايد، و جايگاه آنها را در بهشت به آنان نشان داد، آنها در شب عاشورا مقام ارجمند خود را در بهشت ديدند، و به يقينشان افزوده شد، از اين رو از شمشير و نيزه و تير، احساس درد و رنج نمىكردند و آنچنان در سطح بالائى از روحيه شهادت طلبى بودند، كه براى وصول به مقام شهادت از همديگر پيشدستى مىكردند».
امام سجاد عليه السلام مىفرمايد: من شب عاشورا نشسته بودم و عمهام نزد من بود و از من پرستارى مىكرد، در آن هنگام پدرم به خيمه خود رفت و جون (يا جوين) غلام ابوذر در نزد آنحضرت سرگرم اصلاح شمشير آنحضرت بود و پدرم اين اشعار را (كه حاكى از بى اعتبارى دنيا است) خواند:
يا دهر اف لك من خليل كم لك بالاشراق و الاصيل من صاحب او طالب قتيل والدهر لا يقنع بالبديل و انما الامر الى الجليل و كل حى سالك سبيلى
امام حسين اين اشعار را دو يا سه بار خواند، من آن اشعار را شنيدم و مقصود امام را دريافتم، گريه گلويم را گرفت، اما خود را نگه داشتم و خاموش شدم و دانستم بلا فرود آمده است.
اما عمهام زينب عليها السلام تا آن اشعار را شنيد، مقصود را دريافت، نتوانستخوددارى كند، گريه كنان بى تابانه به حضور امام دويد و گفت:
«وا ثكلاه! ليت الموت اعدمنى الحيوه ...».
امام به او نگريست و فرمود: خواهر جان! شيطان صبر شكيبائى را از تو نربايد، اين را گفت: قطرات اشك از چشمانش سرازير گشت و فرمود:
«لو ترك القطا لنام».
زينب عرض كرد: واى بر حال من، تو ناگزير خود را به مرگ سپردهاى،و بندهاى قبلم را گستهاى و بسيار بر من ناگوار و دشوار است، اين را گفت و مشت بر صورت زد، دست بر گريبان برده و آن را چاك زد و بيهوش به زمين افتاد.
امام حسين عليه السلام برخاست و آب به روى خواهر پاشيد، و او را...
عصر عاشورا، پس از شهادت اصحاب و ياران، حضرت عباس عليه السلام تنهايي و بي كسي امام را نتوانست تحمل كند. محضر امام(ع) رسيد و رخصت ميدان رفتن و جانفشاني خواست و عرضه داشت : برادر جان! اجازه ميدان مي دهي؟ امام حسين(ع) گريه شديدي كردند و فرمودند: برادر! تو پرچمدار مني.
عباس(ع) عرض كرد: «سينه ام تنگي مي كند و از زندگي سـير گشتـه ام.» امام(ع) فرمودند: مقداري آب براي اين طفلان تهيه نما. جناب قمر بني هاشم(ع) مشك به دوش گرفت و روانه ميدان شد. با سپاه حريف، درباره آوردن آب به خيمه ها سخن گفت.
وقتي از آن ها مأيوس شد، نزد امام(ع) بازگشت و طغيان و سركشي دشمن را به عرض رسانيد. در اين حال صداي العطش كودكان فضاي خيمه ها را پر كرده بود.
سقّا نگاهي به چهره معصوم كودكان انداخت و بدون تأمل سوي شريعه فرات برگشت و به نگهبانان شريعه حمله كرد و جمع كثيري را كشت و وارد شريعه شد، دست زير آب برد تا مقابل صورت آب را بالا آورد. «ذَكَرَ عَطَش الحسين و اهل بيته» به ياد لبان خشكيده حسين و اهل بيتش افتاد و آب را برگرداند به شريعه.
هنگام بازگشت، دشمن راه را بر او بست. حضرت براي محافظت از مشك به سمت نخلستان رفت و دشمن نيز به دنبالش.
از هر طرف تير و نيزه به سمتش پرتاب مي كردند، تا اينكه زره از انبوه تيرها همچون خار پشت به نظر مي رسيد. ابرص بن شيبان دست راست حضرت را قطع نمود، حضرت مشك را به دوش چپ انداخت و با دست چپ جنگيد و اين گونه رجز خواند: «وَ اللهِ اِنْ قَطَعْتُموا يَميني، اِنّي اُحامي اَبَداً عَنْ ديني»، به خدا قسم اگر دست راستم را قطع كنيد، من از حمايت از دينم دست بر نمي دارم.
در اين هنگام دست چپ حضرتش را حكيم بن طفيل از مچ قطع كرد. مشك را به دندان هاي مبارك گرفته سعي مي كرد آب را به خيام برساند. لذا خود را به روي مشك انداخت. در اين حال دشمن تيري به چشم و تيري به مشك زد، حكيم بن طفيل با گرزي آهنين فرق مبارك را نشانه گرفت و ضربتي وارد کرد و او را بر زمين انداخت.
عباس(ع) عرضه داشت: «يا ابا عبد الله عليك مني السلام»، اي اباعبد الله بر تو سلام، مرا درياب.
امام خود را به نعش برادر رسانيد، وقتي قمربني هاشم در بالين امام حسين(ع) جان سپرد، حضرت فرمودند: «الان انْكَسَر ظَهري»، عباسم الآن كمرم شكست و چاره ام از هم گسست.
آن هنگام که جز اهل بیت امام حسین(علیهالسلام) کسی باقی نمانده بود، اولین سرباز امام از خاندان او و بزرگترین فرزندشان، حضرت علیاکبر(علیهالسلام)؛ برای دفاع از حریم حسینی، اذن مبارزه خواستند.
در زیارت ناحیه مقدّسه که از لسان امام دوازدهم شیعیان حضرت مهدی«عجلاللهتعالیفرجهالشریف» آمده: «السّلام علیک یا اوّل قَتیل مِن نَسلِ خیرَ سلیلٍ مِن سُلالَهِ ابراهیم» ابوالفرج اصفهانی نیز در کتاب مقاتلالطالبین، پس از یاران امام حسین(علیهالسلام) اوّلین شهید را علی اکبر دانسته است.
نام شریفشان علی و کنیهی مبارکشان ابوالحسن است و به نقل «مقتل الحسین مقدم» در حادثهی کربلا حدود بیستوهفت سال داشتند.
درباره تاریخ ولادتشان مشهور است که در یازدهم ماه شعبان سیوسه هجری ولادت یافتند. برای امام حسین(علیهالسلام) به جز ایشان دو پسر دیگر که نام آن دو نیز علی بوده، نقل شده است. علیاصغر شش ماهه و علیبنالحسین حضرت زینالعابدین(علیهماالسلام) که به ایشان علیاَوسَط هم میگفتند.
پس از ظهر عاشورا بود که با شهادت یاران امام، علیاکبر با همگان وداع کرد.
در این هنگام اهل حرم و همهی بستگان دورتادور ایشان را گرفتند و میگفتند: «اِرحَم غُربَتَنا لا طاقَهَ لَنا علی فراقِک» به غربت ما رحم کن علی جان که ما را بر فراق تو طاقت نیست.
تویی که شبیهترین مردمان به رسول خدا هستی «خَلقاً و خُلقاً» و چون دلمان برای دیدار او پر میزد به قد و بالای تو نگاه میکردیم.
ولی علیاکبر(علیهالسلام) که تشنهی وصال محبوب است و بی تاب دیدار اجداد طیّبش و امام زمان خود را تحت فشار میبیند، سوار بر اسب امام حسین(ع) که «لاحق» و به نقلی «ذوالجناح» نام دارد؛ عازم میدان میشود.
در روز عاشورا بعد از این که مردی فریاد برآورد که «ای علی، تو با یزید نسبت خویشاوندی داری، بیا و از حسن جدا شو که در امانی»، فرمود :
«اِنَّ قرابهَ رسولالله احقُّ اَن مُرعی»
و چنین شعار آغاز کرد :
« أنا عَليُ بن الحسين بن عَلي نحن بيت الله اَولي يا لنَّبي»
«تَاللهِ لا يَحكُمُ فينا ابنُ الدّعي اضرب بالسيف احامي عن ابي»
« ضَربَ غلامٍ هاشمی قُریشی »
«من علی فرزند حسین فرزند علی هستم، به خدا (کعبه) سوگند ما به پیامبر سزاوارتریم. سوگند به خدا این زنازاده نمیتواند بر ما حکم کند. با شمشیر شما را میکُشم واز پدرم حمایت میکنم.»
بعد از حملهی اوّل که نزد پدر برای تجدید قوا آمدند تشنگی امان از ایشان برده که حسین(علیهالسلام) زبان علیاکبر(علیهالسلام) را در دهان گرفت مکید و و سپس نگین انگشترش را به او داد و فرمود این نگین را بگیر و در دهانت بگذار، امیدوارم به زودی جدّت را ملاقات کنی و از دستان او سیراب شوی.
در مقاتل که این حرکت را از امام(علیهالسلام) میخوانیم چه خوب است که دربارهی درس نهفته در آن کمی بیندیشیم. چرا که با در نظر گرفتن همهی مصائب وارده بر امام و خانوادهشان به هر حال در حادثه عاشورا یک نبرد رزمی و جنگی رخ داده؛ و امام اگر بر بالین تکتک شهدا آمدند و یا این که زبان در کام علیاکبرشان گذاشتند حتماً به منظوری بوده است.
آنچه تحلیلگران این رفتار امام با علیاکبر، نوشتهاند حاکی از این است که هر سه رفتار
1. زبان در دهان نهادن امام در کام علیاکبر(علیهالسلام)
2. وعدهی سیراب شدن از دست جدّشان
3. دادن انگشتری خود به منظور گذاشتن در دهان علیاکبر(علیهالسلام)
در آن موقعیّت در استحکام بخشیدن و مقاومت فرزندشان، اثر روانی داشته است. چرا که وعدهی دیدار جدّش بهترین برخورد در تثبیت موقعیّت ایمانی آن جوان فداکار بود و علاوه بر آن گویای این است که نائل آمدن مقام انسان تا جایی که از دست رسول خدا جام بنوشد؛ بدون رسیدن به فوز شهادت میسّر نیست.
و اگر امام زبان در کام علیاکبر مینهاد برای این است که از شیره جان مقام ولایت به او بنوشاند تا از آن علم الهی ولی خدا بهرمند شود.
همانطور که در گذشته پیامبر خدا زبان در دهان علی نهاد و به فرمودهی امیرالمؤمنین علی(علیهالسلام):
« هزار باب علم بر او گشوده شد که از هر بابی هزار باب دیگر»
بالاخره لحظهی وصال علیاکبر(علیهالسلام) نیز، مانند شهدای دیگر فرا رسید و او که دست پرورده مکتب انسان ساز ولایت بود، از جام وعده شده ی پیامبر نوشید و به شهدای کربلا ملحق شد.
بانگ برآورد که«يا اَبَتاه عَلَيْكَ مِنّيِ السًّلامُ، هذا جَدّي رَسُولُ الله يَقْرَئُكَ السَّلام وَ يَقُولُ: عَجّلِ الْقُدُومَ اِلَيْناو شَعِقَ شَهقَهَ فارِق الدنیا»
یا ابتا، این جدّمان رسول خداست.بر تو سلام میرساند و میفرماید: به سوی ما شتاب کن.
این جا همهی انبیاء و اولیای سلف منتظر قدوم مبارک شمایند.
سیراب شدم آن چنان که وعده داده بودی و سلامت را به تمام منتظرانت خواهم رسانید.
هنگامى كه همه ياران و اصحاب امام حسين عليه السلام به شهادت رسيدند، نداى غريبانه امام بلند شد:
«هل من ذاب يذب عن حرم رسول الله ... هل من مغيثيرجوا الله باغثتنا».
:«آيا حمايت كنندهاى هست تا از حرم رسولخدا صلى الله عليه و اله و سلم حمايت كند؟ آيا فريادرسى است كه براى اميد ثواب ما را يارى كند؟».
وقتى كه اين ندا به گوش بانوان حرم رسيد، صداى گريه و شيون آنها بلند شد، امام كنار خيمه آمد و به زينب عليهاالسلام فرمود: فرزند كوچكم را به من بده تا با او وداع كنم، كودك را گرفت، همين كه خواست ببوسد حرمله تيرى به سوى گلوى نازك او رها كرد، آن تير به گلوى او اصابت نمود، و سرش را ذبح كرد.
كه در اين باره سيد حيد حلى گويد:
و منعطفا اهوى لتقبيل طفله فقبل منه قبله السهم منحرا
يعنى: «امام حسين عليه السلام براى بوسيدن كودك شيرخوار خود خم شد، اما تير قبل از امام بر گلوگاه او بوسه دار».
امام آن كودك را به زينب عليها السلام داد فرمود: او را نگهدار، و دستش را زير گلوى كودك گرفت، پر از خون شد، آن خون را به طرف آسمان پاشيد و گفت:
«هون ما نزل بى انه بعين الله تعالى».
يعنى: « چون خداوند اين منظره را مىبيند، آنچه از اين مصيبت بر من وارد شد برايم آسان است».
و در احتجاج آمده: «امام حسين عليه السلام از اسب پياده شد و (در كنار خيمه يا پشتخيمه) با غلاف شمشيرش قبرى كند، و كودكش را به خونش رنگين نموده و دفن كرد».
مشهور است كه على اصغر، شش ماهه بود، مادرش حضرت رباب دختر امرء القيس است، و على اصغر با سكينه از جانب مادر نيز برادر و خواهر بودند.
در مورد نام اين طفل، علامه مجلسى در جلاء العيون مىگويد: «بعضى او را على اصغر مىنامند».
در كتاب منتخب التواريخ نقل شده: در يكى از زيارات عاشورا آمده:
«و على ولدك على الاصغر الذى فجعت به».
: «و سلام بر فرزند تو على اصغر كه در مورد او مصيبتسختى بر تو وارد شد».
امام حسين عليه السلام نزد خواهرش ام كلثوم (زينب صغرى) آمد و به او فرمود: اى خواهر! ترا در مورد نگهدارى كودك شيرخوارم، سفارش مىكنم، زيرا او كودك شش ماهه است و مراقبت نياز دارد.
امكلثوم عرض كرد: برادرم، اين كودك سه روز است كه آب نياشاميده از قوم براى او شربت آبى بگير.
امام حسين عليه السلام على اصغرش را در آغوش گرفت و به سوى قوم رفت، خطاب به قوم فرمود، «شما برادر و فرزندان و يارانم را كشتيد، و از آنها جز اين كودك باقى نمانده كه از شدت تشنگى مثل مرغ، دهان باز مىكند و مىبندد اين كودك كه گناه ندارد، نزد شما آوردهام تا به او آب بدهيد».
«يا قوم ان لم ترحمونى فارحموا هذا الطفل ا ما ترونه كيف يتلظى عطشا».
: «اى قوم اگر به من رحم نمىكنيد به اين كودك رحم كنيد، آيا او را نمىبينيد كه چگونه از شدت و حرارت تشنگى، دهان را باز و بسته مىكند؟».
هنوز سخن امام تمام نشده بود، به اشاره عمر سعد، حرمله بن كاهل اسدى گلوى نازك او را هدف تير سه شعبهاش قرار داد كه تير به گلو اصابت كرد«فذبح الطفل من الوريد، او من الاذن الى الاذن».
«از شريان چپ تا شريان راست على اصغر بريده شد، و يا از گوش تا گوش او ذبح گرديد».
فاتى به نحو اللئام مناديا يا قوم هل قلب لهذا يخشع فرماه حرمله بسهم فى الحشا بيد الحتوف و القى من لا يجزع
يعنى: «پس آن كودك را به سوى قوم پست آورد، در حالى كه صدا مىزد: اى قوم، آيا دلى هست كه از خدا بترسد و بر اين كودك توجه نمايد؟، بجاى جواب، حرمله تيرى بر كمان نهاد و آن كودكى را كه از شدت ضعف و عطش قدرت بى تابى نداشت هدف تير قرار داد».
مصيبت جگر سوز على اصغر به قدرى بر امام حسين عليه السلام سخت بود كه آنحضرت در حالى كه گريه مىكرد، به خدا متوجه شد و عرض كرد: «خدايا خودت بين ما و اين قوم، داورى كن، آنها ما را دعوت كردند تا ما را يارى كنند، ولى به كشتن ما اقدام مىكنند».
از جانب آسمان ندائى شنيد:
«يا حسين دعه فان له مرضعا فى الجنه».
«اى حسين عليه السلام در فكر اصغر نباش، هم اكنون دايهاى در بهشت براى شير دادن به او آماده است».
اين ندا، نداى دلدارى به حسين عليه السلام بود، تا بتواند فاجعه غمبار مصيبت اصغر را تحمل كند.
و دليل ديگر بر شدت سختى اين مصيبت اينكه: امام حسين عليه السلام هنگامى كه به شهادت رسيد: در روز يازدهم محرم، سكينه كنار پيكرهاى شهداء آمد و گريه كرد تا بيهوش شد، امام حسين عليه السلام در عالم بى هوشى به سكينه اشعارى آموخت براى شيعيان بخواند، دو شعر از آن اشعار اين است:
ليتكم فى يوم عاشورا جمعا تنظرونى كيف استسقى لطفلى فابوا ان يرحمونى و سقوه سهم بغى عوض الماء المعين يا لرزء و مصاب هد اركان الحجون
«اى كاش در روز عاشورا همه شما بوديد و مىديديد كه چگونه براى كودكم طلب آب كردم، قوم به من رحم نكرد، و بجاى آب گوارا، كودكم را با تير (خون) ظلم سيراب كردند، اين حادثه آنچنان جانسوز و سخت و طاقت فرسا است كه پايههاى كوههاى مكه را خراب كرد».
تعداد صفحات : 22