منو رها می کنی و مادرمو صدا می کنی
اینجوری که پیداست انگار شب آخرته
...
نویسنده : حامد بابایی
دلمو گرفته غم کبوده همه تنم(شور)
رسیدن بخیر ای یاوران خون خدا (شور)
اخه این درسته تکو تنها و بی سپاهی
اگه بیای قلب خواهرتو می سوزونند
اگه بیای رحم نمی کنند به طفل رباب
بازین گه شورشستو که در خلق عالم است
باز این چه شورش است و که در خلق عالم است
حسین حسین آقا من کربلا می خواهم
نمی دونم مادرم تو دلش چه حالیه
حالا روز خواهرتو میدونی با مادر
برادر بی تو به اشک من می خندند
غربت حرم را میبینی مه پاره لیلا
برای دختر یتیم هیچ کسی بابا نمی شه
بارونیه چشمای ۳ ساله ای که زار و گریونه
دوباره دل من هوای حرمو داره اربابم
از عطش یا الهی دیگه طفلم بی تابه
برای گنبد زردت آقا جون قلب من گیره