شهيد همت: از طرف من به جوانان بگوييد چشم شهيدان و
تبلور خونشان به شما دوخته است بپا خيزيد و اسلام خود را
دريابيد.
انسان يک تذکر در هر 4 ساعت به خودش بدهد، بد نيست
بهترين موقع بعد از پايان نماز،وقتي سر به سجده مي گذاريد،
مروري بر اعمال از صبح تا شب خود
بيندازد،آيا کارمان براي رضاي خدا بود.
ما همان مداد رنگی های بچه گانه ایم
خیال می کنیم بزرگ شده ایم...
رفتارمان را ببین!
می گویندبابا، می نویسیم بابا. می گویند نان، می نویسیم نان. می گویند داد، می نویسیم داد.
اصلا انگار از خودمان اراده ای نداریم
انگار نه انگار آنهایی کهدارند برایمان خط مشی تعریف می کنند دشمنند...
انگار نه انگار که از ماکینه به دل دارند
و ما درست مثل بچه گی هایمان، بدون اینکه بدانیم چهتصویری را رنگ می کنیم
با خوشحالی خودمان را روی پاذلِ بی رنگ و لعابشان میکشیم...
انگار نه انگار که این پاذل قرار است برای سرنگونی خودمان رنگ شود!
انگار نه انگار که رنگ و لعابِ این پاذل قرار است وجود ما را بی رنگ و لعابکند!
بابا آب دادشان را طوری می خوانند که ناخود آگاه یادمان می رود چهبابایی داشتیم...
چه بابای خوبی...
بابایی که به جای نان برایمانجان می داد
و به جای آب برایمان خون می داد.
بابایی که نمی گذاشترنگ و بوی او در خانه مان تجلی پیدا کند...
بابایی که نمی گذاشت صدای او بهگوش خانه هایمان برسد.
بابای خوبم! بهترین بابای دنیا!
دوست دارمرنگم را مثل تو سُرخ انتخاب کنم
مداد تراشی بردارم و زنگار از نوکِ قلممبگیرم و با خطی سرخ بنویسم:
راهت را ادامه می دهم بابای خوبم. بهترین بابایدنیا...
.
.
.